افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

ماجرای اسب تروا در بهارستان


اسب تروا اشاره به داستانی تاریخی‌ست که متعلق به عصر برونز است. گویند یونانیان پس از ده سال محاصره بی ثمر تروا پیکره‌ای عظیم از اسب ساختند تا مردان منتخب و زبده خود را درونش پنهان نمایند. یونانیان وانمود کردند که محاصره را پایان داده و آنجا را ترک کرده‌اند. اهالی تروا با مشاهده اسب عظیم در خارج دیوارهای شهر تروا، آن را هدیه‌ای از سوی یونانیان تصور کرده و  به اندرون شهر بردند تا شب هنگام زمانی که همه در آرامش خفته بودند مردان زبده یونانی از شکم اسب تروا خارج شده و دروازه‌های شهر بی‌دفاع را به روی سپاه یونان که دوباره برگشته بود گشودند.

در روز نهم خرداد ماه سال هزارو سیصد و نود وپنج، لیست امید که زمزمه‌های اولیه دو طیفی بودنش را در روزهای قبل دریافته بود با منظره‌ای که انتظارش را می‌کشید روبرو شد. طیف اعتدال لاریجانی پروژه اسب تروای خود را در صحن بهارستان رونمایی کرد؛ یک طیف از لیست امید دو طیفی اعلام وجود رسمی نمود. در نتیجه‌ی این رونمایی، طیف اعتدال لاریجانی دست از تقیه برداشت. طیفی با حدود پنجاه نماینده توانست با بهره گیری از تاکتیک و تکنیکی کم نظیر بهترین آرایش سیاسی ممکن در مجلس را برای خویش رقم زند. یکی از نادرترین بازی‌های ممکن سیاسی. در تحلیل اولیه از نتایج انتخابات هیئت رئیسه مجلس می‌توان به نکات جالبی دست یافت. ریاست یک اصول‌گرای سنتی با نایب رئیسی یک اصلاح طلب سرشناس و یک پایدارچی به عنوان نایب دوم به پایان رسید. طیف اعتدال با یک نگاه استراتژیک مثال‌زدنی و بازی با تمام نقشه‌های ممکن و گزینش بهترین رویکرد، ریاست را برای معتدل‌ترین و معقول‌ترین مهره جناح مخالف خود واگذار کرد، که البته در لیست امید هم بود. نائب رئیسی را برای یکی از برجسته‌ترین نیروهای حال حاضر اصلاح طلبان در نظر گرفت طوری که صد و سه رای عارف تبدیل به صدوپنجاه و سه رای برای پزشکیان شد. در آخر نائب رئیس دوم به جبهه پایداری  که تندروترین طیف مخالفان را شامل می‌شد واگذار شد. ترکیب حال حاضر هیئت رئیسه سه-شش-سه می‌باشد. سه عضو اصلاح‌طلب، شش عضو اصول‌گرای معتدل طیف لاریجانی و سه عضو پایدارچی. می‌توان گفت در کلیت ماجرا لیست امید در حدود پنجاه درصد کرسی‌های هیئت رئیسه را تصرف کرده که برای این لیست  موفقیتی جالب توجه است. اما نکته جالب توجه‌تر در این ماجرا بازی پنجاه نفر از بازیگران طیف اعتدال و اصول گرایی حاضر در لیست امید بود که توانستند با رعایت قواعد بازی سیاسی و حرکتی بندبازانه با شاهین ترازوی وزن‌دهی به جناح‌های مختلف سیاسی در مجلس بهترین نتیجه را به سود خویش رقم زنند تا بازی نهایی انتخابات ریاست جمهوری نود و شش از هم اکنون پیچ مهمی را خورده باشد. دولت برای ایجاد شکاف در جبهه اصول گرایی و مصادره به مطلوب آن با انتخاب لاریجانی به ریاست مجلس قدم بزرگی را برداشت. در تحلیل نهایی به نظر می‌رسد معاملات قابل توجهی در راستای حذف کاندیدای بالقوه جریان اصول گرایی از انتخابات سال نود و شش در جریان است که باید به انتظار نشست  تا کوران رقابت ها فرا رسد.

پی نوشت: زمان انتخاب هیئت رئیسه دائم دو تغییر جزئی و یک تغییر معنادار به نفع لیست امید و اعتدال روی داد که مهمترین اتفاق برگزیده شدن علی مطهری به عنوان نائب رئیس دوم مجلس دهم بود.

ابد و یک روز

ابد و یک روز

        ابد و یک روز را می توان بازخوانی یک روایت مدرن از مفهوم فقر در جامعه ایرانی دانست. مری یا مرتضی با بازی پیمان معادی نمایانگر ایرانی ترین ذهنیت در میان ذهنیت های ممکن حال حاضر جامعه ایرانی است. مرتضی شخصیتی است که در جستجوی مسیری برای بنا نهادن زندگی آرمانی خویش است و هم مهمترین عامل اجرایی برای حفظ اتحاد خانواده. پیاده نظام مادر برای حفظ خانواده کسی نیست جز همان مرتضی که ملغمه ای از فرصت طلبی و دلسوزی را در هم آمیخته است. او حتی برای رسیدن به آرزوهای دست نیافتنی خویش حاضر به لو دادن برادر است که یک معتاد و فروشنده خرده پا با بازی درخشان نوید محمدزاده است  او حتی می تواند دست به فروش خواهرش به یک خانواده افغانی مرفه زند. ذهنیت مرتضی با اینکه ساختاری خدمت گذار دارد اما کارت های بازی او در قمار زندگی دهشتناک فقیرانه روزمره و تکراری چیزی نیست جز کسانی که به آنها عشق می ورزد. آنچه در چنته پر از تهی او مستتر است مملو از هیچ است. از برادر کوچک تر بیگاری می کشد. برادر دیگر را اگر پایش بیفتد لو می دهد. خواهر را می فروشد و به هزاران ترفند ریز و درشت و انواع کلک و شامورتی بازی متوسل می شود تا آن چیزی که در فرهنگ ما ''وجهه'' نامیده می شود حفظ گردد. وجهه و صورت در فرهنگ ایرانی جایگاهی نمادین دارد و حفاظت از آن اوجب واجبات. داستان گویی مربوط به ملتی است که سالها با بلندی طبع زیسته اند و اکنون در دوران افلاس اقتصادی نمی خواهند ملبس به لباس فقر شوند. مردمی که حتی برای رهایی از این وضعیت حاضر به قربانی کردن خویشتن می گردند. خانواده ای که دوران پدر را هر چند آرمانی نبوده اما هنوز طعم خوش آن را زیر دندان خاطرات مزمزه می نمایند. ابد و یک روز داستان کسانی است که رهایی آنها یک روز پس از مرگ شان رقم خواهد خورد و تنها کور سوی امید رهایی آنها ریاضت پیشگی است تا شاید روزی در یک ساعتی در مکانی از جایی ستاره بخت و اقبال دوباره سوسویی زند. اگر مرتضی یک شخصیت خاکستری تمام عیار است. محسن یک سیاه نیک سیرت است و سمیه یک سفید تمام عیار و نوید یک نقاشی بی رنگ زیباست. ابد و یک روز فیلمی است که باید دو نوبت به تماشای آن نشست. سکانس پایانی فیلم نیز خود به روشنی بیانگر همین وضعیت است نه خوبی است نه بدی بلکه همان چیزیست که در جریان است. آنچه در جریان است برای آنها تا ابد و یک روز پابرجاست. آفرین به کارگردان جوانی که سالهاست گویی ابد و یک روز را زیسته است.