فیلسوفان همیشه دانشمندان را توصیه میکنند که مبادا وقایع علمی را، وقایعی فلسفی بپندارند. در کل همانندسازی وقایع علمی با وقایع انسانی، عملی پرمخاطره است. خطر کردن به این کار، خود قدم زدن در مسیری مهلک است. تصمیم گرفتم بر خلاف توصیه فیلسوفان عمل کنم و یک بار هم که شده دست به یک آزمایش ذهنی و پیشگویی بر مبنای آن بزنم. موضوع پیشگویی این است:
آیا ایران در سال ۹۷ یا ۹۸ دچار بحران خواهد شد؟
ابزارهای این آزمایش را یکی از علم فیزیک و علوم دقیقه به عاریت خواهم گرفت و دومی نظریه ای از علم سیاست خواهد بود؛ با ترکیب این دو به شناسایی زمانهای تخمینی وقوع بحران های متناوب، در سالهایی مشخص، در ساختار جمهوری اسلامی ایران خواهم پرداخت.
توضیح ابزار اول: در علم فیزیک حالت جامد به منظور مدلسازی ساختار کریستالی مواد متفاوت و درک و طبقهبندی ساختار آنها، اصطلاحاتی چون آمورف(فاقد قاعده خاص در چینش اجزای ساختار اتمهای یک ماده) ، کریستال(دارای قاعده ای تکرار شونده در چینش ساختار اتمهای یک ماده) و حتی گاهی چند کریستالی(چند قاعده مشخص در چینش ساختار اتمی یک ماده) وجود دارد.
در سال ۱۹۲٨ فلیکس بالاخ نظریهای را مطرح نمود که این نظریه به"وضعیت یا حالت بالاخ" معروف شد. بر طبق این نظریه، آرایش مواد در سطح اتمی گاهی اوقات به عنوان کریستال شناسایی میشوند. در کریستالها ساختارهای اتمی مواد به میزان قابل توجهی دارای الگوهای تکرار شونده در حوزه مکان میشوند. این الگوی تکرار به ما اجازه میدهد، برای شناسایی و تحلیل خواص ماده، با بررسی یک دوره تناوب بتوانیم به اطلاعات قابل توجهی از سیستمی که بر مبنای چینش مقدار مشخصی از اتم ها نظم یافته است برسیم. اگر بخواهیم در یک جمله نظریه بالاخ را خلاصه کنیم میتوان گفت: بر مبنای شناسایی الگوهای تکرار شونده و بررسی تنها یک تناوب (الگوی تکرار شده) از هزاران تناوب تکرار شده مشابه، میتوان به شناختی قابل قبول از کل سیستم دست یافت. نیازی به مطالعه مابقی آنها نیست.
توضیح ابزار دوم: چندی پیش توس طهماسبی از تحلیلگران خوش فکر حوزه سیاست پس از انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا یادداشت قابل تاملی در باب نظریه جورج فریدمن مورخ جغرافیای سیاسی و استاد دانشگاه دفاع ملی ایالات متحده آمریکا، در باب مدلسازی تناوبی تاریخ سیاست در ساختار نظام سیاسی آمریکا ارائه کرد. در این مدل نظام آمریکا هر پنجاه سال یک بار دچار یک بحران عمیق اجتماعی ـ سیاسی میشود و نشانههای ظهور این بحران یک دهه قبل از وقوع آن نمایان میگردد. به شکل بسیار ساده شده میتوان گفت: در این مدل، کشور آمریکا در تاریخ خود دچار پنج بحران اساسی شده است. بحران اول را شورش بنیانگذاران بر علیه امپراطوری بریتانیا نام مینهند. بحران دوم، شورش مهاجران نسل دوم ایرلندی ـ اسکاتلندی بر بنیانگذاران با اصالت انگلیسی است. بحران سوم را میتوان در تولد سرمایهداری صنعتی در آمریکا جستجو کرد و چهارماُمین بحران را در دوره روزولت و احیای شخصیت نیروی کار کارگری در مقابل نظام سرمایه داری دید. در نهایت بحران پنجم، یعنی ظهور کارآفرینان و سرمایه سازهای فارغ از نظام بازتولید اشرافی، بازیگران اصلی چرخه پنجم میشوند. اینک سیستم آمریکایی در سالهای پایانی چرخه پنجم به سر میبرد. بر طبق این نظریه رئیس جمهور بعد از ترامپ وضعیت جدید یا دوران جدید آمریکا را رقم خواهد زد.
در نهایت با ترکیب دو نظریه بالا که به شکل بی نهایت خلاصه شده ای بیان شد به این نتیجه می رسیم که؛
اگر بخواهیم وضعیت ایران را به صورت مدلی ترکیبی از تئوری بالاخ "تکرار در پدیدهها(در بعد مکان)" و جورج فریدمن "تکرار در طول زمان" مدلسازی نماییم، این تناوب مکانی-زمانی در ایران بدین شکل قابل صورتبندی است؛
مرحله اول: سال ۵۷ با حضور بنیانگذاران و تحولات انقلابی جمهوری اسلامی ایران آغاز و متولد میشود و پس از طی بحرانهای متوالی حوالی سال ۶۷ با پایان جنگ و مرگ بنیانگذار، مرحله اول به پایان میرسد.
مرحله دوم: با پوست اندازی جدیدی در حوزههای متفاوت همچون؛ اقتصادی با حضور هاشمی رفسنجانی این بار در قامت مقام اجرایی با هدف توسعه اقتصادی منهای توسعه سیاسی، در حوزه فرهنگی با مطرح شدن تهاجم فرهنگی ازسوی رهبری نظام و ظهور بازیگران جدیدی چون خیل جوانان از جبهه برگشته بیکار و سایر عوامل تاثیرگذار رامشاهده نمود.
مرحله سوم: سال ۷۶ با انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری کلید میخورد و جنبش دانشجویی در سال ۷۸ آن را رنگآمیزی متفاوتی می نماید. قتلهای زنجیرهای چالش میشوند. توسعه سیاسی مقدم بر توسعه اقتصادی، تغییر ماهیت چپ اسلامی با تغییر ایدئولوژیک در دیدگاه نظریه پردازنش، ظهور نمودهای فرهنگی نوین در جامعه شهری و امثالهم از مشخصات این دوره میشود.
مرحله چهارم: جمهوری اسلامی ایران در سال ٨٨ با یک بغض فروخورده و سرخورده از نتیجه نااُمید کننده دوران اصلاحات و لگد مال شدن تمام عیار آن به دست دولت احمدینژاد وارد انتخابات بحث برانگیزی میشود که پیآمد آن بزرگترین مجموعه اعتراضات دامنهدار معروف به جنبش سبز را رقم می زند.
جمع بندی بحران ها:
۱) سال ۵۸ تثبیت رسمی جمهوری اسلامی و بحران انقلاب
۲)سال ۶۸ بحران پایان جنگ
۳)سال ۷۸ بحران جنبش اعتراضی دانشجویی
۴) سال ۸۸ بحران جنبش اعتراضی انتخاباتی
۵) سال ۹۷ یا ۹۸؟؟؟
تقریبا هر ده سال یک بحران!!!
اینک سالهای آخرچرخه چهارم (سال ۹۶) سر رسیده است و پویش بی سری متولد شده که نهایت آن مشخص نیست. اما چیزی که هویداست، در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران بحرانها در چرخه هایی ده ساله متولد میشوند، بر خلاف نظام آمریکایی که چرخههای تغییر عمری پنجاه ساله دارند؛ و سالهای مقدمه شروع بحران که در سیستم آمریکایی ده سال است؛ در سیستم ایرانی سالهای مقدمه شروع بحران به تنها یک سال خلاصه میشود. دامنه شدت این بحرانها به شدت وابسته به میزان عقلانیتی است که سیستم در برخورد با این بحرانها از خود نشان میدهد. برای مثال بحران ۷۶ و۷۸ با پذیرش سید محمد خاتمی به عنوان نماینده تحول یکی از کم هزینهترین تحولها در تاریخ این سیستم سیاسی بوده است و بحران ٨٨ یکی از پرهزینهترین بحرانها در نقطه مقابل. حال بایستی به انتظار نشست و دید بحران احتمالی سال ۹۷-۹۸ که آغاز آن از اواخر سال ۹۶ آغاز شده است این بار با چه شدت و دامنهای سیستم را به چالش خواهد کشید؟ میزان عقلانیت در برخورد با این چالش دامنه و شدت آن را به او اعطا خواهد کرد.
از آنجایی که گریبان سیستم را فساد بی مانندی گرفته است که دارای سه پایه قدرتمند سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و نهادهای تاثیرگذار نیز از دیدگاه سلامت در وضعیتشان از نظرگاه تخصصی در هر پایه وضعیت بسامانی ندارند، به مسیر بازگرداندن این کشتی نیاز به تغییری بسیار اساسی در سیاستهای کشتیبانان در سیستم سیاسی جمهوری اسلامی ایران پیدا کرده است. به رسمیت شناختن بحران و تلاش در راستای درمان آن گام اول عقلانیت است.
پینوشت: اسفند ۹۸
آبانماه ۹۸ و تمام وقایع تلخی که در این سال رخداد یکی از بحرانیترین سالهای عمر نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است...هنوز هم حسی از پایان طوفان هویدا نیست.