افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

"توسعه احساساتی" و "تب ذرت"


از سال‌های میانی دهه پنجاه میلادی، اتحاد جماهیر شوروی گرفتار سیاستی در ظاهر توسعه‌محور اما در باطن جنون‌آمیز شد؛ که بعدها به "تب ذرت" معروف شد. 

می‌گویند تمدن در اروپا محصول کشت گندم بود، در آسیا محصول کاشت برنج و در قاره آمریکا محصول کاشت ذرت. با عمیق شدن در این موضوع متوجه می‌شویم که رژیم غذایی و فرهنگی که ناشی از این پدیده است می‌تواند تاثیرات ژرفی را بر زندگی مردمان حوزه تمدنی مصرف‌کننده آن قوت اصلی بگذارد. در میان این سه محصول ذرت قابلیت‌های بیشتری را داشته است، زیرا محصولات فرعی که از آن مشتق می‌شدند دارای تنوع و اهمیت بیشتری بود. پس فرهنگ خاص خود را تولید می‌کرد.

تب ذرت در تاریخ دو بار متولد شد. بار اول توسط کریستف کلمب و کاشف‌های اولیه آمریکا بود. آنها توانستند با انتقال این دانه با ارزش به اروپا و آسیا و همچنین با بهینه‌سازی کاشت آن در آمریکا ذرت را در کنار گندم و برنج به یک محصول استراتژیک تبدیل نمایند.

تب دوم توسط خروشچف با شور انقلابی- مارکسیستی در شوروی متولد گردید؛ تا اینکه ابزاری تاثیرگذار باشد در جنگ تمدن‌های زمانه خویش.

ماجرا از آنجا آغاز شد که گویا خروشچف در سفر به آمریکا متوجه شده بود، سراسر آمریکا مملو از ذرت است. تصمیم گرفت که در برنامه‌ای چند ساله حدود یک‌سوم زمین‌های زیر کشت در اتحاد جماهیر شوروی را تحت کشت ذرت ببرد؛ از سوی دیگر مشاوران و وزرا طی مطالعات تکمیلی در باب کشاورزی آمریکا به این نتیجه می‌رسند که با تغییر الگوی کشت محصول در شوروی و همانندسازی آن با آمریکا می‌توانند در عرصه کشاورزی حرف‌های قابل تاملی در رقابت میان ابرقدرت‌ها داشته باشند. آنها فکر می‌کردند با این راهبرد می‌توانند حتی در دامداری نیز با افزایش خوراک دام به صورت موازی تحولی انقلابی سزارین نمایند. در بررسی‌های اولیه این تیم به این نتیجه رسیده بود که سطح زیر کشت ذرت در آمریکا ۳۶ درصد کل زمین‌های زراعی آمریکاست در حالی که در شوروی زمین‌های کشاورزی زیر کشت ذرت ۳.۶ درصد است؛ نتیجه اینکه اینجا گپ اصلی اختلاف قدرت کشاورزی آمریکا و شوروی است. آنها به خیال خود پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار رقیب را شناسایی کرده بودند. 

 غافل از این نکته که زمین‌های مناطق شمالی و مرکزی به سبب شرایط آب‌و‌هوایی نامطلوب به ویژه برای رشد ذرت توان به عمل‌آوری ذرت را نداشتند.

خروشچف تمام تلاش خود را کرد. در سال ۱۹۵۵ میلادی میزان کشت ذرت ۱۸ میلیون هکتار بود؛ در حالی که در ۱۹۶۲ این میزان به ۳۷میلیون هکتار می‌رسد. برنامه‌ای که خروشچف به دنبال ترسیم آن بود، این بود که بتواند تولید سرانه شیر، گوشت و کره را با این تغییر الگو از آمریکا نیز جلوتر بیندازد. 

به عنوان یک معیار دم‌دستی برای سنجش وضعیت واقعی دو حریف به شاخص زیر توجه کنید؛ در سال ۱۹۵۷ وضعیت مقایسه‌ای آمریکا و شوروی اینگونه بود که از لحاظ وزنی شوروی ۷.۵ میلیون تن گوشت تولید می‌کرد، سرانه برای هر فرد ۳۶ کیلوگرم و آمریکا ۱۶ میلیون تن، سرانه برای هر فرد ۹۷ کیلوگرم. فاصله، فاصله‌ای جدی بود اما طبق معمول گنده‌گویی‌های سیستم دولتی هیچ‌گاه تمامی نداشت و توسعه برنامه‌ریزی شده از سوی حزب یک شکست کامل بود. 

البته داستان شاخه‌های فرعی خود را نیز نیاز داشت، به این سادگی‌ها هم نبود، دستگاه تبلیغاتی عریض و طویلی هم در حال تولید محتوا برای حمایت از این نابخردی بود. از انتشار مجله تمام تخصصی ذرت گرفته، تا گنجاندن تکنیک‌های کاشت ذرت در برنامه درسی مدارس. از تاسیس مراکز و موسسات تحقیقاتی در باب  ذرت تا تولید استدلال‌های به ظاهر علمی به مانند اینکه هر هکتار از درختان میوه می‌تواند ۳۰ انسان را سیر کند در حالی که یک هکتار زمین تحت کشت ذرت در همان مدت می‌تواند ۱۵۰ نفر را سیر نماید.

با اینکه با ابزار شبه علم دروغ گفتن یک ترفند شناخته شده است، اما باور کردن دروغ‌ها توسط خود دروغگو فاجعه‌بارتر است.

 خروشچف در نهایت  متوجه می‌شود به سبب زیر کشت بردن اکثر زمین‌های کشاورزی به منظور کاشت ذرت، میزان گندم برداشتی در اتحاد جماهیر شوروی به شکل قابل توجهی کاهش می‌یابد و پیامد آن کمبود نان در شوروی می‌گردد؛ این کشور خودکفا در محصول استراتژیک گندم مجبور به واردات این محصول می‌شود. یعنی حرکات احساسی در شطرنج سیاست و گروگان‌گیری اقتصاد در راه سیاست تب‌زاست.

مردم شوروی مجبور بودند سال‌های قحطی نان را با افتخار به گاگارین اولین فضانورد جهان بگذرانند. نتیجه اینکه توسعه احساساتی موجب بروز تب‌های سوزانی می‌گردد. در مدل‌های ذهنی نوین برای توسعه در کوتاه مدت با گریز از احساسات می‌گویند: لازم نیست شما به بخش‌هایی که بازدهی ندارند تزریق منابع انجام دهید تا به سطح منابع قوی‌تر برسانید، تا شاید در رقابت پیروز شوید؛ بلکه بازدهی بالا آنجاست که به بخش‌های پربازده منابع بیشتری تزریق کنید.


فریبرز نعمتی

@tammollaat