افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

گزارش موردی پویش‌های فضای مجازی در انتخابات دوره یازدهم مجلس (قسمت دوم)


تحلیلی بر پویش فضای مجازی ستاد جناب آقای دکتر نصیرپور سردهائی


توجه: برای اینکه این یادداشت کاملا برای شما قابل فهم باشد حتما بایست سه یادداشت قبل از این یادداشت را در همین وبلاگ مطالعه فرمائید. 


در دوره دهم انتخابات مجلس، اعضا و هواداران ستاد دکتر نصیرپور در فضای مجازی نکته قوت این ستاد بودند و توانسته بودند بر مبنای موج مطالبه ملی که به لیست امید منتهی شده بود، در شهرستان سراب نیز متاثر از همان موج ملی، کمپین یا پویش قابل احترامی را شکل دهند.


اعضای قلم به دستی نیز پشتیبانی حرفه‌ای و قابل اعتنایی از این ستاد داشتند. از جمله آقایان رافعی، مستفید، بقایی، بیغم، اکبری، عیاری، سلوکی، نگاهی و سایر دوستان فعال در فضای مجازی تا جوان اول با اخلاقی چون مسیح ریحانی. زمین بازی هم گروه تلگرامی "کافه خبر سراب" بود.


اما دوره یازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی حکایتی دیگر داشت. معبر اصلی عملیات گروه تلگرامی " رادیو‌سراب" بود. به مدیریت مهندس مستفید که توقعات از آن بسیار بالا بود.


بر خلاف انسجام عملیاتی ستاد دکتر داوودی، در فضای مجازی؛ ستاد دکتر نصیرپور پویایی و  انسجام دوره قبلی را نداشت و خط عملیاتی مشخص نبود. آن افراد هم یا نبودند، یا اگر بودند ترجیح می‌دادند سکوت کنند، بنا به دلایل متفاوتی. اندک افراد باقی‌مانده هم در پست‌های تخصصی خود بازی نمی‌کردند. هافبک تهاجمی شده بود دروازه‌بان و دروازه‌بان شده بود سانتر فوروارد (مهاجم نوک حمله).


این بی‌نظمی باعث شده بود، مجموعه‌ای از نیروهای ستادی و غیرستادی بلبشویی در فضای مجازی خلق کرده بودند که نتیجه آن نامبارک و ناموفق بود. متن‌هایی مختصر در حد یک پاراگراف را بدون مقدمه و موخره به اسم نقد با کیفیتی نازل در گروه‌ها منتشر می‌کردند و بر این تصور بودند که گویا کاری کرده‌اند کارستان.


 احتمالا در اتاق فکر این ستاد یک تحلیل غالب شکل گرفته بوده است. آن تحلیل هم این بود که در دوره قبلی به شخصیتی با نام امیر حسینی که یک اکانت با نام و نشان دروغین (اکانت فیک) بود فضای مجازی را باخته‌اند. پس این بار با استفاده از اکانت‌های فیک با تعداد زیاد، جهنمی را برای ستاد رقیب خواهند ساخت که درسی فراموش نشدنی برای آنها باشد. 


غافل از اینکه این تحلیل، فرمول کامل شکست بود. 


آنها به اشتباه به نقطه قوت حریف در دوره قبلی انتخابات زده بودند. تاوان این نشانه‌گیری اشتباه شکستی دوباره، این بار از شخصیتی به نام سیدیاور فاطمی (اکانت با نام و نشان دروغین)بود.


یعنی دو بار شکست از یک نقطه...

با این تفاوت که بار اول فقط نتیجه واگذار شد، اما جایگاه اجتماعی ستاد تبلیغاتی بالا رفت. این بار هم نتیجه، هم اعتبار اجتماعی ستاد واگذار شد.

 در حالی که نقطه قوت ستاد آقای نصیرپور بهره‌مندی از قلم به دستانی شناخته شده در سطح شهرستان بود. به عبارت بهتر قلم به دستان اصلی این ستاد می‌توانستند با مستندنگاری، انتقادهایی کوبنده از ستاد مقابل داشته باشند. به نظر نگارنده اگر هر یک از  نویسندگان مستعد این ستاد، حتی سه یادداشت علمی و مستند در راستای انتقاد از عملکرد دکتر داوودی( رقیب انتخاباتی) ارائه می‌دادند، می‌توانستند با مجموع پانزده یادداشت یا مقاله مستند، تاثیر خیره‌کننده‌ای بر نتیجه انتخابات داشته باشند. شاهد این ادعا انتشار یک مقاله انتقادی از پیمان عیاری از اعضای ستاد، در نقد مسئولین شهرستان و استان در باب پروژه راه‌سازی در فصل زمستان بود که توانست تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر تمرکز رقیب انتخاباتی داشته باشد. اما مدیریت ستاد دکتر نصیرپور، آن ستادی نبود که توانایی بازی با باقی‌مانده‌های سواره نظام دوره قبل را داشته باشد.


 آنها پدافندی شده بودند که خشاب‌اش خالی از راکت بود.


 تنها در روز آخر تبلیغات، دو متن با کاربری انتخاباتی از سوی جناب مستفید شلیک شد که نه در تعداد و نه در انتخاب زمان شلیک دقت کافی را نداشت. 


ستاد زمان خود را با دادن دروس پرستو‌شناسی و دُرناشناسی (نام گذاری در لفافه برای اعضای ستاد مقابل و تخریب فعالین ستادی رقبا)یعنی کلا پرنده‌بازی، برای مردم سراب، وقت خود را در فضای مجازی تلف می‌کرد!!! 


اما گزارش روزهای آخر...


عملیات با شاید حدود بیست‌و‌پنج اکانت فیک در روزهای آخر کلید خورد. معبر عملیاتی آنها نیز گروه تلگرامی رادیوسراب شد. از این بیست و پنج اکانت حدود دوازده الی پانزده اکانت فعالیت بیشتری داشتند. یک سر طیف اکانت‌هایی با نام‌هایی چون حاج‌حیدر کرار و امیرحسینی کُپی بود در میانه به اکانت‌هایی چون احمد و دلاور می‌رسید و در نهایت به اسحاق رئوف و در آخرین روزها به علی تدین ختم می‌شد. 


اعضای ستاد از قابلیت به اشتراک‌گذاری اکانت نیز استفاده می‌کردند و مدیریت اکانت‌ها را گاه به صورت اشتراکی داشتند. یعنی ممکن بود برای مثال اکانت دلاور به وسیله چند نفر اشتراکی اداره شود و شما متوجه نشوید نویسنده فعلی، نویسنده قبلی هست یا نه؟ یا مثلا اکانت دلاور و محمد گرداننده مشترک شاید داشت.


به ابتذال کشاندن شیوه‌های جنگ روانی از نقاط ضعف دیگر برخی فعالان این ستاد بود. شروع کردن انتقادات با ادبیاتی همچون چَک زدن، سیلی زدن، گُل زدن و ... از جمله اعمال اشتباهی بود که از میانه کار به ضد خود تبدیل شد و بیشتر ریزش آراء را داشت تا تقویت آراء. قاطار گَلدی(قطار آمد) و توربین گِتددی(توربین بادی رفت)... [اشاره به پروژه‌های ادعایی نماینده دوره دهم در قالب نقد و طنز] از جمله کارهای ناشایست دوستان بود، که فضای جدی تبلیغاتی را با کوچه قهوه‌خانه مجید(بَی) بیگ(قهوه‌خانه‌ای معروف و قدیمی در شهرستان سراب) اشتباه گرفته بودند.


فحاشی با استفاده از بعضی از این اکانت‌ها اشتباه دیگری بود که ستاد آقای نصیرپور مرتکب شد. هم باعث تندتر شدن منتقدین شد و هم نقطه ضعفی را که در دوره قبلی ستاد دکتر داوودی داشت این بار این ستادِ معروف به ستادِ اخلاقی‌تر برای خود برگزید و سقوط اخلاقی کرد. 


تنها اکانتی که شناسنامه‌دار از این گروه به آن گروه و از گروهی به گروه دیگر پابرهنه می‌دوید و از جان و دل با ترفندهای ستادهای مقابل گلاویز می‌شد آقای سلوکی بود. گهگاه دوستان هم می‌آمدند اما بلاتکلیف و بی‌برنامه بودند زیرا استراتژی اصلی در اتاق فکر بر پایه اکانت‌های فیک بنا شده بود و چیزی برای گفتن با اکانت‌های واقعی باقی نمانده بود.


نتیجه اینکه اگر بخواهیم بر مبنای مطالب رد‌و‌بدل شده در دو گروه  تلگرامی رادیو‌سراب و سراب‌مدرن به ارزیابی عملکرد این ستاد در فضای مجازی بپردازیم:

(نه گروه‌های حامیان کاندیداها که توقعی از آنها نبود) فعالیت این ستاد در فضای مجازی نسبت به دور قبلی به شدت قابل انتقاد بود و نمره مردودی "نسبت به خود" گرفت به دلایلی چون...


۱عدم بهره‌مندی از نیروهای نظری قابل دسترس ستاد در طرح بحث‌های جدی

فقدان استراتژی کلی ستاد در فضای مجازی و باری به هر جهت بودن آن

اُفت سطح ادبیات ستاد و عدم احترام به بزرگان

 وارد شدن به فضاهای فحاشی و هتاکی در حالی که دور قبلی ستاد از این گونه الفاظ به دور بود. 

و در نهایت

 عدم درک این نکته کلیدی، که شخصیت‌پردازی برای اکانت‌های فیک یک نکته کلیدی برای جنگ رسانه‌ای در این فضاها و دوران‌هاست. نه تعداد آنها. برخلاف اکانت‌های شاخص رقیب  که به این نکته آگاهانه یا ناآگاهانه واقف بودند به مانند: 

امیرحسینی  اصلی(در دوره دهم)  تیپ: کارمند بازنشسته، مذهبی، با بیماری قلبی حاد که تنها رسالت‌اش نجات سراب است و عدم انتخاب رقیب

و

 سیدیاور فاطمی (در دوره یازدهم) آبدارچی یک مکان خیالی با شخصیتی فضول که از روی نوشته‌های احمد زیدآبادی دزدکی نوشته‌هایش را می‌خواند. رند، زیرک، مودب با قابلیت زیرآب رئیس را زدن. 


فریبرز  نعمتی


@tammollaat

تحلیل نتایج انتخابات مرحله دوم مجلس دوره دهم شهرستان سراب (با محوریت فضای مجازی)

بازخوانی پرونده یک انتخاب.....

وقایعی که در فضای مجازی از هفتم اسفند تا دهم اردیبهشت گذشت، نهیب دیگری بود بر کسانی که فضای مجازی را جدای از فضای حقیقی دانسته و سعی در کتمان واقعیت های عصر اینترنت دارند.

پیرو تحلیلی که فردای انتخابات هفتم اسفند ارائه شده بود به بحث در مورد پیروزی دکتر داوودی در دهم اردیبهشت خواهیم پرداخت.

اما چه عواملی زمینه ساز پیروزی دکتر داوودی بر جناب نصیرپور شد؟

به نظر نگارنده سه عامل اساسی توانست در این مرحله پیروزی دکتر داوودی را رقم زند.

عامل اول: ورود نیروهای تازه نفس به کمپین یا پویش جناب دکتر داوودی بود.

فردای روز هفتم اسفند ماه به ائتلاف اصول گرایان و سوپر ناسیونالیست های سراب، گروه های دیگری نیز افزوده شدند. این گروههای جدید در یک نقطه اشتراک نظر اساسی داشتند ''هرکسی انتخاب بشود به جز آقای نصیر پور '' یعنی یک تفکر سلبی توانسته بود جمعیت قابل توجهی را به عنوان اپوزیسیون حاکمیت دو دوره قبل رقم زند. در این میان استراتژیست های قدری هم وارد ستاد دکتر شدند. مهترین نظریه ای که استراتژیست های جدید برای ستاد دکتر داشتند حذف نیروهای پایدارچی حداقل در فضای مجازی از جلوی ویترین ستاد بود. به گونه ای که فعالیت قابل توجهی از سوی این دسته از فعالین سیاسی در فاصله دو انتخابات دیده نشد. این حذف باعث گردید دیگر دکتر به عنوان کاندید پایدارچی ها شناخته نشود و فضایی برای نیروهای اصلاح طلب که کاندیدای مورد نظرشان برای جبهه اصلاحات آقای نصیرپور نبود فضایی برای فعالیت  در ستاد دکتر داوودی گشوده شود. در ثانی یکی از نقاط حمله ستاد جناب نصیرپور به ستاد دکتر داوودی از این ستاد سلب گردد.

عامل دوم: فعالیت اشخاصی چون صهیب شقاقی و در مقیاسی متفاوت دیگر دوستان

با ورود صهیب شقاقی به بحث ها در فضای مجازی ضعف اساسی ستاد دکتر داوودی در داشتن نیروی تئوریک قوی نه به صورت کامل اما به حد قابل قبولی برطرف شد و در بحث ها تا حدودی قابل توجه، این نقطه ضعف اساسی در کمپین دکتر داوودی ترمیم گردید. تا جایی که برای نیروهای قوی ستادی و غیرستادی طرف مقابل به مانند آقایان عیاری و مستفید نقطه مقابلی میشد که متصور شد. نیروهای صف اول همیشه حاضر در صحنه به مانند آقای علی باقریان و آقای حیدرپور(پرسپولیس) را نیز نباید دست کم گرفت که توانستند جنگ های روانی روزانه را پی گیری نمایند.


عامل سوم: ورود پروفایل های جعلی با محوریت امیر حسینی

اما در میان نیروهای جدید بودند افرادی که بدون ذکر هویت اصلی خود سعی در نجات کمپین داشتند، پروفایل شاخص در میان این نیروها امیرحسینی بود. ادعای واقعی بودن پروفایل را می نمود در حالیکه مشخص بود امیر حسینی به احتمال قوی یکی از تئورسین های اصلی ستاد دکتر داوودی بود که توانست با شناسایی نقاط ضعف کمپین جناب نصیرپور ضربات کاری بر پویش حامیان آقای نصیرپور وارد کند. البته احتمال بسیار بالایی می باشد که ایشان از فعالین ستاد یکی دیگر از کاندیداها بوده باشد که بعد از هفتم اسفند به ستاد دکتر پیوستند. 

اما سوی دیگر ماجرا پویش ستاد جناب نصیر پور بود. می توان گفت نیروهای جوان بسیار فعال و خوشفکری در ستاد بودند و زحمات زیادی را نیز برای ستاد جناب نصیر پور کشیدند که بجاست آقای نصیرپور قدردانی شایان توجهی از این جوانان بنماید که هریک می توانند در آینده در توسعه شهرستان نقش آفرینی نمایند، بجاست که دکتر داوودی در جلسات همفکری برای توسعه شهرستان از این دوستان بهره مند گردند.

اما اگر بخواهیم به برخی از نکات قابل توجه در ستاد آقای نصیر پور بپردازیم.

نکته اول را می توان عدم توجه به شکاف های ایجاد شده چالشی از طرف ستاد طرف مقابل دانست. برای مثال می شد با چند یادداشت ساده در باب این چالش ها به سادگی به مبارزه برخاست. برای مثال چالش تهرانیزه کردن انتخابات، شکاف غنی و فقیر، از خاک و برخاک و....

نکته دوم را می توان در تکراری بودن نقدهای مطرح شده از دکتر داوودی دید. به نظر می رسید حرف جدیدی در چنته نبود و ستاد در این بخش فاقد مطالعه کافی برای به چالش کشیدن طرف مقابل بود.

نکته سوم دفاع غلط از لیست امید و عدم کارایی برنامه های ستاد برای سوار شدن بر موج پیروزی لیست امید بود. اعلام حضور برخی افراد شاخص و عدم حضور آنها باعث سرخوردگی فعالین ستادی و بدنه رای سرگردان بود که به نظر می رسد بجا بود این تکنیک در تاکتیک مبارزاتی کمپین جناب نصیرپور جای نمی گرفت. اگر توجه داشته باشیم اکثریت رای جناب نصیرپور بعد از ظهر هفتم اسفند به صندوق ها به ویژه در شهر سراب واریز شده بود. در حالیکه در دهم اردیبهشت خبری از این حرکت نبود و می توان گفت کمپین جناب نصیر پور در تحلیل نهایی در بسیج رای طبقه شهری ناکام ماند و تمام صندوق های شهر را با اختلاف بالایی واگذار کرد.


امید است دکتر داوودی به عنوان یک نیروی دانشگاهی که سالهای مستمر با جوانان تعاملی سازنده داشته با استفاده از نیروهای جوان و کادر سازی در حیطه اختیارات خود موفق و سربلند برای خدمت به شهرستان باشند و از تمام پتانسیل های نمایندگان ادوار قبل در این راه مبارک اما طاقت فرسا بهره مند گردند. به ویژه همکاری با جناب نصیرپور در بدنه دولت می تواند منجر به گشایش هایی قابل توجه شود.


شاخص های توسعه فرهنگی(قسمت اول)


 وجود فرهنگ انباشت...

برای رشد حداکثری و در ضمن اصولی و سالم هر پدیده‌ی جمعی، نیاز به انباشت بی‌شک یکی از اولین ابزارها و شروط است. برای توسعه اقتصادی نیاز به انباشت ثروت می‌باشد. برای توسعه دانش نیاز به انباشت آگاهی می‌باشد. برای توسعه سیاسی نیاز به انباشت نظریه‌های آزموده شده و تصحیح شده سیاسی می‌باشد و برای توسعه فرهنگی نیاز به انباشت خصلت‌های نیک. می‌توان مدعی شد تا زمانی که فرهنگ انباشت و آموختن از خصایل نیک با مراجعه به سنت از یک سو و آموختن از روزگار مدرن در سویی دیگر شکل نگرفته باشد، جامعه حالت موقتی و زودگذر داشته و حال بیماری را دارد که مبتلا به بیماری آلزایمر می‌باشد. در این وضعیت بیمار به شدت از فراموشی و فقدان حافظه رنج می‌برد. در حالی که خود از وضعیتش بی‌خبر است و در بهترین حالت تنها برای لحظاتی چند حس مبهمی از بیماری به او الهام می‌شود اما این درک از بیماری نیز گذرا بوده و چاره‌ساز برای حال پریشان بیمار نخواهد بود، زیرا به زودی این آگاهی  کاذب قربانی فراموشی خواهد شد. بیمار متاسفانه فقط توانایی یادآوری سی ثانیه گذشته را داشته و توان انباشت آگاهی برای آموختن را از دست خواهد داد. انسان فاقد آگاهی تنها پذیرای دو چیز خواهد بود، 

اول) فرامینی که از اطراف به او می رسد و نیک وبد اعمال را برای او مشخص می کند و به قضاوت می‌نشیند. 

دوم) اسیر عادات خویشتن می‌شود، بدین معنا که تمام اعمال او فاقد نظام منطقی بوده و محصول جبر محیطی و تصویرهای کِدری ناشی از مفاهیمی در گذشته، که ریشه آنها برای او نامشخص است.  اعمالی که تنها و تنها به عنوان  عادتی که بایست بی‌اختیار انجام گیرد خواهد شد. 


به مرور این بیمار که در بحث ما جامعه کوچکی به مانند یک شهرستان می‌باشد در کلیت خود فاقد ابزارهای لازم برای یک انتخاب درست می‌گردد، از طرفی دچار فراموشی می‌شود و از طرف دیگر فاقد نظام تحلیل منطقی برای تصمیم سازی صحیح.


  به نظر می‌رسد اولین و عاجل‌ترین راه مداخله برای درمان این بیماری ایجاد ساز و کاری برای توسعه فرهنگی است که گام اول آن توسعه انباشت مفاهیم فرهنگی به منظور توسعه فرهنگی می‌باشد. برای مثال در شهرستان سراب  یکی از قهرمانان ساخت حافظه فرهنگی که نمایاننده سنت فرهنگی یک شهرستان است بی‌شک استاد داوود نادری می‌باشند. ایشان با جمع آوری نمایه‌ها و نمادها و خاطرات مشترک مردمان شهرستانی به مانند سراب گام اول را برای انباشت سوابق فرهنگی به منظور توسعه فرهنگی برداشته‌اند که امید است نخبگان دیگر شهرستان که دستی در آتش دارند ادامه دهنده این راه علمی و عملی باشند. 


تحلیل اولیه از انتخابات شهرستان سراب

 صبح دوستان بخیر 

هگل می‌گوید: تاریخ خود را تکرار می‌کند و کارل مارکس در تکمیل آن می‌گوید: بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی از آن تراژدی...


    دست تقدیر چنان رقم زد که دو نیروی نخبه شهرستان سراب بار دیگر در برابر هم قرار گیرند و ماراتن نفس گیر مجلس هشتم دگرباره برای مردم سراب تداعی شود. در این جایگاه برخورد دو طرز تفکر مثالی جالب از تقابل دو دیدگاه سیاسی _فرهنگی است. 


گروه اول مورد بررسی را می‌توان کسانی دانست که اولویت توسعه منطقه‌ای داشته و مدل توسعه ذهنی آنها از جز به کل چیده شده است. جمعیت گروه دوم کسانی هستند که مدل ذهنی آنها برای توسعه از کل به جز ساخته شده است و  توسعه منطقه‌ای بر مبنای توسعه ملی را قبول دارند.


 ریخت‌شناسی جمعیتی این دو گروه نیز خود مثال مطالعاتی جالبی برای تحلیل ساختار انتخابات شهرستان سراب می‌تواند باشد. در روزهای آینده حول محوریت آقای دکتر داوودی جمعیت اصول‌گرای شهرستان به همراه سوپر ناسیونالیست‌های سراب (طرفداران نماینده ساکن وطن) شکل خواهد گرفت و در طرف مقابل جوانان، نیروهای تحول‌خواه و جریان اصلاحات جبهه مقابل صف‌بندی را تشکیل خواهند داد.


 نیروهای معتدل بین دو گروه تقسیم خواهند شد. زیرا هم دکتر داوودی از لحاظ شخصیتی و سیاسی در کل انسان معتدلی می‌باشد و هم آقای نصیرپور که نماینده اتحاد دولت اعتدال و جریان اصلاحات می‌باشد جایگاه حزبی و پتانسیل قابل قبولی برای جذب آرای گروه معتدل را خواهد داشت. بسته به اینکه گروه سوم که نقش اصلی را در انتخابات دور دوم بازی می‌کنند چگونه افکارشان مهندسی شود، نقش اصلی را در نتایج انتخابات رقم خواهند زد. 


رقابتی نفس‌گیر برای جذب آرای معتدل‌ها و آرای سرگردانِ باری به هر جهت در ستادهای هر دو کاندیدای محترم شهرستان شکل خواهد گرفت. تا لحظه‌ای که این یادداشت نوشته می‌شود از نتایج تهران خبر تایید شده‌ای در دست نیست، اما آنچه که بر مبنای مشاهدات میدانی بوده اصلاح طلبان در تهران با اختلاف بسیار بالایی پیروز خواهند شد و این پیروزی می‌تواند کمک زیادی از لحاظ تبلیغاتی به نامزد این دوره اصلاحات نماید. در دور دوم، انتخابات؛ رنگِ منطقه‌ای ،قومیتی، فامیلی خود را خواهد باخت و به شکلی کاملا سیاسی پی گیری خواهد شد و تقابل دو دیدگاه ذکر شده در بالا قابل تامل و توجه خواهد بود. 


در مورد تقابل سیاسی این دو دیدگاه در روزهای آینده بیشتر خواهیم گفت. امید است خرد جمعی با سنجش‌های هوشمندانه‌ی خود بهترین گزینش را برای آینده شهرستان رقم زند.