افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

آیت الله هاشمی رفسنجانی درگذشت...

       یکی از پایه های فکری و سیاسی انقلاب اسلامی ایران درگذشت. این درگذشت آنچنان سنگین بود که خبر در گذشت اش برای هر سیاسی اندیش و غیر سیاسی اندیش ایرانی  یک حس خلا بزرگ بود. فعال اقتصادی بزرگ، سیاست باز حرفه ای  و.... با مجموعه ای از القاب گونه گون چرخ روزگار را وداع گفت. عالیجناب، سردار سازندگی ، اکبرشاه و حتی فتنه گر ....

     سیر تحول فکری این سیاست مدار کهنه کار و تحلیل مواضع او در پیش از انقلاب و پس از انقلاب و نقش برجسته او در شورای عالی دفاع، ریاست مجلس، ریاست جمهوری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و بسیاری از پست های کلیدی- اجرایی برای او کارنامه های متفاوتی را رقم زد. چنان که از پدر خواندگی راست در سال های اول انقلاب، در سال های آخر عمر به یکی از پدران اصلاحات نقطه مقابل تفکر خویش در سال های اول انقلاب رسید.شاید به مانند آهنگی که شبکه دو برای نماهنگ مرگ او کار کرده بود با استفاده از آهنگ پهلوانان نمی میمیرند حسن فتحی،  این پهلوان سیاسی در جمهوری اسلامی نخواهد مرد. 

دهه شصت و کلاه قرمزی

            گروه جمعیتی معروف به ایرانیان دهه شصتی جمعیتی از اهالی ایران است که اعتقاد به خصوصیات فرهنگی نانوشته، اما مشترکی دارند کلاسه بندی نشده و قابل درک برای خودشان. اینها به مانند تیم فوتبالی هستند که در موقعیت ها درک مشترکی از وضعیت پیش روی خود دارند. در ادبیات فوتبالی مصطلح است که می گویند در موقعیت ها خوب همدیگر را پیدا می کنند. تبیین خصوصیات فردی-اجتماعی دهه شصتی ها کمی پیچیده است تا حدی که هر یک از اهالی این گروه جمعیتی روایت خود را از مفهوم دهه شصت به مانند داستان فیل در تاریکی مولانا به یدک می کشند. برخی می گویند دهه شصت یعنی هر جا که رفتیم شلوغ بود. کنکور، سربازی، صف نانوایی، (اختلال ساختاری در توزیع تمام فرصت های ممکن) دیگری می گوید دهه شصت یعنی بچه که بودیم همه بزرگترها ازدواج می کردند حال که بزرگ شدیم همه کوچکترها.!!! (بحران جنسی، خانوادگی، ازدواج) آن دیگری می گوید دهه شصت یعنی فضای شیرین زندگی در نیمه دوم دهه هفتاد.(طعم شیرین و نوستالژیکی از فضای باز نیم بند سیاسی) تعریف دیگر دهه شصت صمیمیت از دست رفته است (بحران روابط اجتماعی به اصطلاح مدرن امروز و مقایسه آن با مدل سنتی دهه شصت)

از تعاریف هر یک از اعضا در تبیین این گروه جمعیتی به همراه بسیاری از تعریف های ممکن دیگر که بگذریم....

 دهه شصت این روزها در حال وداع با یکی از عروسک گردان های کاربلد نسل خودش و یکی از نمادهایش بود. امروز دهه شصت از خود می پرسد چه کسی دیگر گرداننده شخصیت رند کلاه قرمزی خواهد بود؟ چه شد که دنیا فنی زاده که وارث پدری هنرمند و بی مانند چون فنی زاده بزرگ بود به ناگاه دست های ما را رها کرد در حالیکه دستانی را که از او در دست داشتیم و حواسمان به آن نبود گرفتار مرض سرطان بود. سوال قابل طرح این است که چرا کلاه قرمزی و مجموعه دوستان برای دهه شصتی ها مفهومی دارد که برای دیگران ندارد؟ کلاه قرمزی به نظر نیمه پنهان شخصیت دهه شصتی است. نقطه اوج شخصیت کلاه قرمزی زیر پای گذاشتن هنجارهای عرفی و قانونی است. او به عنوان شخصیتی اقتدار گریز که به دنبال اعتراض به تمام محدودیت هایی که جبرگونه برای او آفریده اند می تواند دست به هر شیطنتی بزند و شیرینی این گریز را در برابر هر مجازاتی بر جان خریدار باشد. او نیازی به تفکر و سنجش برای عاقبت تصمیم خود ندارد. کلاه قرمزی محصول نیاز اجتماعی در دهه هفتاد برای دهه شصتی ها بود. جریان سازی این شخصیت عروسکی-فرهنگی و شیفتگی مردمی بدان را می توان حتی از آمار گیشه ها نیز استخراج نمود. از دست دادن جان آفرین این عروسک برای جماعت دهه شصتی که فرصت اندکی این روزها برای تامل در باب اندوخته های عملکرد یکی از نمادهایش داشته خود افسوسی تلخ است. تلخ کامی در دو اقلیم. اول به سبب از دست دادن،  دوم در عدم وجود فرصت تامل در این پدیده. اما برای شناخت بخشی از تحولات اجتماعی ایران، این روزها بهانه ای است برای بررسی دیگر شخصیت های جان آفرین به این مجموعه با قدمت و ماندگار  صدا و سیما که بینندگان برنامه اش این روزها نه دل در گرو شخصیت نماد معرفت و مردانگی و طبقه کارگر، پسرخاله دارند. نه دل در  گرو کلاه قرمزی با روحیه سر به هوایی و قانون گریزی و صداقت پاک بازانه. این روزها تلون شخصیتی در جامعه ایرانی آنچنان پیچیده شده که آن مجموعه فرهنگی-کودکانه رنگ های دیگری هم به خود گرفته است با شخصیت های جدید در داستان که پیامد تحولات اساسی در دگرگونی ارزش های جامعه ایران است. اگر از میان شخصیت های جدید این مجموعه استخوان دار به سه شخصیت برجسته اشاره نماییم این سه شخصیت "فامیل دور"، "جیگر" و "آقای هم ساده" خواهد بود. امروز فامیل دور کسی که دورترین همخوانی را با الگوهای فرهنگی ایرانی دارد و به همین دلیل نام استعاره ای فامیل دور را دارد بیشترین تطابق را با تیپ شخصیتی غالب امروز را دارد و نماد شخصیت غالب در قالب ایرانیست. او همیشه به دنبال درب و فرصت هاست. مفاهیم هر چه که باشند برای او در مفهوم درب شما بخوانید فرصت مفهوم پیدا می کند. او که برای خود صاحب ایدئولوژی ایست یک جمله ای بدین مضمون که "هر که با این درد در بند در مانند، درمانند." فرصت ها را غنیمت می شمرد و درگیر همین نیازهای دم دستی روزمره ایست که فرصت اندیشیدن به مفهومی کمی آن طرف تر را به او نمی دهد. برای دریافتن فرصت ها نبایست هیچ دردی داشت چون درد چیزی را داشتن مساویست با پشت در ماندن. جیگر خری استحاله شده است که فاقد آگاهی و صاحب جهالتیست نهادینه شده با نییتی بی نییت. او بر جهل اعتقادی راسخ دارد و با سه بار تکرار هر صحبت نامربوطی دست به مستحکم سازی مفاهیم بی ربط اش در خیال خود می زند. در آخر برای دوری از اطاله کلام باید شخصیت همساده یا به عبارت بهتر هم ساده را سنجید. هم ساده کسی است که تلخ ترین خاطرات گذشته خویشتن را با طنزی دیوانه وار به خاطر می آورد و برای آینده نیز چیزی جز ساده گرفتن و خندیدن نمی یابد. یعنی همان رویکرد غالبی که جامعه ایرانی برای تمام امور واقع خود کف دست دارد و قابلیت ساخت جوک و طنز و مسخرگی در میان هجوم هر روزه ناملایمات پیشه همیشگی این گروه اجتماعی-سنی می شود. فنی زاده با عروسک گردانی قهرمانی کم رنگ شده از میان رفت تا شاید تلنگری نمادین باشد بر ارزش های دهه شصتی. آنچه که ارزش های دهه شصت را به نظر متمایز از دیگر دهه ها می نماید این باشد که، دهه شصت تحت شرایط انقلابی و پس از آن مفهوم جنگ در رویای فردایی بوده است که هنوز نتوانسته بدان دست یابد و برای فرار از این فرجام تراژیک تقلای بی مانندی دارد برای باقی ماندن در خاطرات نوستالژیک دهه شصت. گویی ماشین زمان جمعیت دهه شصتی را آنچنان به جلو برده است که هنوز طعم شیرین روح دمیده شده در زمان-مکان دهه شصت ایران که مملو از فضائل انسانی ناشی از جنگ و انقلاب بوده در ذهنیت این جماعت باقی است و عزم دل کندن را هنوز از آن حال و هوا ندارد. شاید به قول هگل فضائل انسانی در زمان جنگ ظهور می یابند.