افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

آژیر خطر اَره برگزیت(Brexit) برای ایران دور نیست!

(جنگ ترکیه با کردهای سوریه و تاثیر آن بر ایران)


چند روز پیش گوینده با سابقه خبر محمدرضا حیاتی هنگامی که خبر صدا و سیما را قرائت می کرد مجبور به شیرین کاری عجیبی شد. تحریریه گروه سیاسی در متنی که برای آقای حیاتی تدارک دیده بود برای تشریح وضعیت خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، از عبارت "انگلستان نشسته بر روی اَره برگزیت" استفاده کرد.

در فرهنگ ایرانی این ضرب المثل مخصوص افراد +۱۸ سال است. به سبب المان های پورن که در آن مستتر می باشد. بگذریم از اینکه احتمالا در تحریریه بخش خبر دوستان تحریریه بابت این افتصاح بادی هم به غبغب دمیده اند.

حمله ترکیه به کردهای سوریه مصداق برگزیت ایرانی است، در مفهومی که منظور تحریریه خبر بود. یعنی برابر با یک وضعیت بغرنج. در این جنگ موضع درست کجاست؟

فکر نمی کردم یک جنگ برون مرزی بتواند اینگونه ما را در وضعیت بغرنجی قرار دهد.

با مرور موضع گیری های ایرانی ها نسبت به این موضوع، سه جبهه اصلی با زیر جبهه های متنوع قابل ارزیابی است. الف) موضع جمهوری اسلامی ایران به عنوان حاکمیت، ب)موضع کردهای ایرانی و پ) موضع ترک های ایرانی.

الف) موضع جمهوری اسلامی ایران از سه شاخص متفاوت تغذیه می کند، یک دل و سه دلبر...

دلبر اول سوریه است. از آنجا که سوریه در راهبری کلان ایران در منطقه خاورمیانه معروف به یکی از سرپل های راهبردی است، تجاوز به خاک این کشور از سوی ترکیه ایران را وادار به موضع گیری جدی در برابر ترکیه می کند. دوستی با سوریه چه هزینه هایی که برای ایران نتراشیده است؟! همین مانده بود که با ترکیه هم سرشاخ شود.

دلبر دوم ترکیه است. ترکیه رفیق شفیق معاملات سری اسلحه در زمان جنگ و تامین نیازهای اساسی کشور و روزهای دور زدن تحریم هاست، هر چند که از خوان نعمت گشوده شده در ایران هم سال هاست که منتفع است. از طرفی نفوذ هر چه بیشتر ترکیه در سوریه حس حسادت طرف های درگیر بازی به خصوص ایران را به شدت برمی انگیزد، و از طرف دیگر پیدا کردن دست بالا برای ترکیه در سوریه قابل تحمل نیست.

دلبر سوم تخریب و تضعیف آرمان کردستان بزرگ است. لازم به توضیح است یکی از سناریوهای شومی که غرب در بایگانی نگهداری می کند تبدیل منطقه پرآشوب خاورمیانه به واحدهای سیاسی پر آشوب تر قومی-نژادی است. اگر تاریخ را کمی عقب تر ببریم، در تلاش های قبلی، از وصلت شوم فرانسوی ها و انگلیسی ها به عاقدی روس ها موجود منحوسی با نام سایکس-پیکو متولد شد. سایکس-پیکو قراردادی محرمانه بود که در خلال جنگ جهانی اول ۱۹۱۶، پس از سر بریدن مرد بیمار اروپا (امپراطوری عثمانی) در خفا بر روی آن توافق شد. قرار داد سایکس-پیکو تقسیم خاورمیانه تحت نفوذ عثمانی میان ابرقدرت ها بود که فرزندان نامشروع بسیاری را آبستن شد. لبنان، عراق، فلسطین، سوریه، اردن و... اگر مصطفی کمال (آتاتورک) دست به عقیم سازی این عجوزه نمی زد به نظر فرزندان بی سرپرست بیشتری را هم شاهد می بودیم.

سرنوشت شوم این فرزندان چیزی جز قتل و غارت انسان های ساکن در آن جغرافیا نبوده است و به نظر می رسد تا اطلاع ثانوی نیز نخواهد بود.

وضعیت این کشورها آنچنان نابسامان است که پس از صد سال این کشورهای استعمار ساخته هنوز به عنوان یک دولت-ملت واقعی تجسد نیافته اند. برای مثال الگوی لبنان و عراق نمونه ای قابل تامل است. این دو کشور یک نمونه کامل از شرکت های ساخته شده در قالب سهامی خاص می باشند. در این کشورها تقسیم قوای مونتسکیو شکل شرکت سهامی را به خود گرفته و هر یک از اقوام یا ادیان اصلی تیول دار یکی از این قوا می شوند و نسخه کامل ناکارآمدی را به نمایش می گذارند. اما نسل جدید این کشورها را برنارد لوئیس به گونه ای دیگر طراحی کرده است. یکی از این نسخ جدید همان کردستان بزرگ است که بر مبنای اتحاد کردهای چهار کشور و تجزیه خاک چهار کشور خاورمیانه ای بنا شده است. البته تقریر نسخه های پان ترکی و پان عربی آن هم به صورت موازی پیش می رود. پس وضعیت اسفناک این کشورها به معماری برنارد لوئیس که شاید در آینده تاسیس شوند از هم اکنون مشخص خواهد بود.

هر حرکت سیاسی-نظامی چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه که به تضعیف این آرمان بی انجامد قند را در دل دیگر بازیگران منطقه ای درگیر در مسائل کردستان بزرگ آب می کند. در نتیجه حمله ترکیه چون ضربه اساسی به آرمان کردستان بزرگ می زند، پیامد آن بی شک رضایت ایران از وضعیت پیش آمده خواهد بود.

در تحلیل کلان موضع حکومت ایران، چون حمله ترکیه به کردهای سوریه از سه حالت ممکن، دو حالت را به صورت مطلوب ایران پوشش می دهد، پس احتمالا موضع اصلی ایران سکوت در برابر این وضعیت خواهد بود، به شرطی که ماجرا در چند روز آینده جمع شود. 

اما موضع گیری پیچیده تر و زیرپوستی تری هم در جریان است.

کردها و ترک های ایران هم در فضای مجازی جنگ رسانه ای دیگری راه انداخته اند.

ب) ترک های ایران در برداشت بنده به دوسته اکثریت و اقلیت تقسیم می شوند. اقلیت احساسی و اکثریت عمل گرا. موضع اکثریت محکوم کردن کلیت جنگ به عنوان یک عمل غیر انسانی است. موضع اقلیت متاسفانه افتادن در دام حرکت های احساسی است. این دوستان بر این تصورند که چون در پروسه دولت-ملت سازی در ترکیه، ترکیه ای ها با کردهای آن کشور مشکل داشته اند پس اینها هم با کردها دشمنی دارند!!! غافل از اینکه کردها جزء منطقه نوروز و تحت نفوذ حوزه تمدنی ایران بزرگ فرهنگی هستند.

اشخاص فرصت طلب مخالف آذری زبان ها هم در این میان از آب گل آلود ماهی می گیرند و در حال معرفی کردن ترک ها به عنوان حامیان اردوغان هستند تا اینگونه عقده گشایی نمایند. در میان اقلیت، حامیان اردوغان هم وجود دارند اما سمپاشی بر علیه کلیت جامعه ترک زبان یک سوء استفاده از فرصت است.

پ) کردها هم که تمام قد در حال فعالیت رسانه ای و دفاع از کردهای سوریه هستند؛ کار به جایی کشید که دیشب کیهان کلهر در کنسرت رویال هال لندن قبل از اجرای قطعه پایانی خبر از لغو کنسرت آتی اش در استانبول داد.

اما موضوع مهمی که در این میان قابل بررسی است و چالش اساسی امنیتی ما در آینده خواهد بود نه جنگ ترکیه با کردها، بلکه شکاف قومیتی پشت این ماجراست که در این مورد خاص در ایران نمود پیدا کرده است.

تکلیف ما با وضعیت کنونی چیست؟ موضع اصلی مردم ماسوای سیاستی که حاکمیت به عنوان مدافع امنیت ملی دارد بسیار قابل تامل است. هیچ یک از دو طرف کرد و ترک این ماجرا به نقش ایرانی بودن خود توجهی ندارند و موضع گیری و احساس شان را در ابراز تنفر بر مبنای امنیت ملی کشور واقعی خود تنظیم نمی کنند. پان ترکیسم و در برابر آن پان کردیسم دو روی یک سکه هستند. نفرت پراکنی قومیتی این دو نشان از عمیق تر شدن یک شکاف پنهان زیر لایه ای در ایران است. سید جواد طباطبایی در تعبیر جالبی می گوید: همه چیز در ایران متولی دارد جز خود ایران. اردوغان و کردهای سوریه در ایران متولی دارند اما خود ایران ندارد! 

اردوغان بنا به یک تحلیل کلان از امنیت ملی کشور ترکیه به این نتیجه رسیده است که باید کردهای سوریه را از مواضع مشخصی دور نماید تا جلوی شکل گیری دومین اقلیم کردستان این بار در سوریه را بگیرد، سه کشور دیگر ذینفع نیز پشت پرده از آن حمایت می کنند. کردها هم بنا به آرزوی تشکیل کردستان بزرگ خود را محق می دانند که پازل های این رویا را کنار هم بچینند، هزینه های بسیاری را هم در این میان پرداخته اند.

در این میان کردها و ترک های ایران چه می گویند که بر سر و کله هم می کوبند؟ به نظر می رسد وظیفه اصلی ماست که در برابر هر جنگی ایستاده و به سمت صلح حرکت نماییم. فارغ از قومیت ها کنار هم باشیم. وظیفه اصلی ما حمایت از صلح است. حمایت از جان انسان ها را به شکل مبتذل قومیتی آن تقلیل ندهیم. به نظر نمی رسد دلسوزی برای اویغورهای چین در هزاران کیلومتر آن طرف تر یا کردهای سوریه در ایران نمونه ای از یک حس انسانی والا باشد. زمانی ما به حس انسانی والاتری می رسیم که ترک ها برای کردها و کردها برای ترک ها فارغ از تعلق قومیتی دلسوزی کنند. احساس صمیمیت نسبت به قومیت های همسان امری پذیرفته شده است اما فحاشی به هموطنان ایرانی به سبب همدلی با قومیت کشور همسایه امری عقلانی نیست. اگر دسته ای از کردهای ایرانی به سبب همدلی با قومیت شان با کردهای سوریه همدلی دارند امری طبیعی است و قابل احترام، اما اگر دلتنگ آن هستند که چرا قطعه دوم پازل ساخته نشده است اینجا باید دست به تامل دوباره ای در باب علل آن زد، یا اگر همین علت یا علت مشابهی در طرف ترک ماجرا باشد.

Telegram: @tammollaat