افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

چالش صندلی های خالی



کنکور سراسری در ایران و بی سیاستی های آموزشی ویرانگر

قسمت اول: چالش صندلی های خالی

پس از اعلام نتایج کنکور سراسری سال ۹۸، تحلیل های آماری و شاخص سنجی های متفاوتی از این کنکور ارائه می شود. یکی از مهمترین شاخص هایی که مورد توجه قرار گرفته است یا حداقل جلب توجه می نماید، شاخص صندلی خالی است!

به زبان ساده این شاخص می گوید: میزان ظرفیت نظام آموزشی در ایران به اندازه ای افزایش یافته است که عرضه از تقاضا به صورت معناداری پیشی گرفته است. 

مورد ایران می تواند یک مورد مطالعاتی جالب برای تحلیل این پدیده باشد. وضعیت کنونی ظرفیت دانشگاه در ایران از یک نگاه، محصول در هم تنیده ای از رقابت میان چهار بازیگر متفاوت است. نقش هر یک از این بازیگران نسبت به قدرت و سابقه متفاوت است. اما به طور کلی علاوه بر عوامل پشت پرده، چهار بازیگر به هنرنمایی مشغول بوده و هستند. این بازیگران البته زمانی که قدرت سیاسی-اقتصادی را در دست داشتند طبیعتا نقش برجسته تری را بازی می کردند و شاید امروز نشانی از آنان نباشد اما نقش آفرینی آنها در اوج قدرت، نقش بی بدیلی را برای نابسامانی امروز بازی کرده است. بازیگران به ترتیب تاریخ اثر گذاری نقش آفرینی عبارتند از: اول)  رانت دانشگاه آزاد به سرکردگی مرحوم هاشمی رفسنجانی و شرکاء ، دوم) رانت پیام نور به سرکردگی دولت محمود احمدی نژاد و البته شرکاء، سوم) مجموعه دانشگاه های غیرانتفاعی و علمی کاربردی و غیره که یا به مالکیت نزدیکان به قدرت درآمدند و یا به دست فرصت طلبان، البته جز عده ای معدود از این موسسات که واقعا کننده کار بودند. در هنگامه ی این رقابت داغ و نفس گیر بود که عده ای از تماشاگران این بازی سه نفره، یعنی مجموعه دانشگاه های سراسری به خود آمدند و گفتند پس چرا ما در این بازی نباشیم، بازیگر چهارم نیز وارد میدان شد. دانشگاه های سراسری برای اینکه از این غارت خوان یغمای ثروت خانواده ها بدون غنائم کافی بیرون نروند دست به احداث انواع اقسام پردیس ها زدند. برخی از این دانشگاه ها به مانند دانشگاه تهران به یک پردیس هم قناعت نکرده و دست به احداث پردیس ها زد.

اما داستان از کجا شروع شد؟

 زمانی که دانشگاه آزاد اسلامی فضا را بی رقیب می دید برنامه ای را استارت زد که بی نظیر بود‌. شهرستان هایی که حتی یک دبیرستان استاندارد نداشتند، صاحب دانشگاه هایی شدند که از آنها هم غیر استانداردتر بود. دانشجویان و فارغ التحصیلان دوره کارشناسی ارشد شدند اساتید این دانشگاه ها در دوره کارشناسی!!! اساتید تنها یک مقطع با دانشجویان شان فاصله داشتند.

آنچنان سرعت افزایش پذیرش کمی دانشجو به افزایش کیفیت آموزشی سبقت گرفته بود که هیچ چیزی جز یک عنوان برای کد رشته نیاز نبود، در اصل برای رشته های مختلف دانشگاهی در واحدهای مختلف امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی نه وجود داشت و نه لازم بود. کار به جایی رسیده بود که برای تاسیس یک کد رشته محل یک هیئت علمی سراسری را به عنوان چیزی شبیه سرپرست رشته به سازمان مرکزی دانشگاه آزاد معرفی می کردند و کاغذ بازی در این حد برای تاسیس رشته مشخص در فلان واحد کافی می نمود. 

سیاست های نابخردانه دانشگاه آزاد در اوج بهار سرمستی اش بود. با تاسیس واحدهای موازی در شهرستان های کوچک چسبیده به هم، واحدهای دانشگاهی کوچک خود را بی استفاده تر می کرد. دانشگاهی که می توانست با سه هزار دانشجو در یک شهرستان  به اوج سود دهی مالی برای مجموعه دانشگاه آزاد و وضعیت بهتر علمی برای دانشجویان دست یابد را به تکه های کوچکی در هم می شکستند، تا غرق مشکلات عدم کارآمدی ناشی از کوچکی مقیاس شود. در این وانفسای خود ساخته بازیگر اول (دانشگاه آزاد) بود، که کسی ندای رسیدن زمستان را برای دانشگاه آزاد سر داد. محمود احمدی نژاد برای مبارزه با رقیب سنتی خود نه در راستای محدود سازی آن غول افسار گسیخته بلکه ورشکستگی اقتصادی آن قدم برداشت. او با دادن حکم ریاست پیام نور به سید محمد حسینی که بعدها وزیر ارشاد او در دولت دوم شد این عملیات را کلید زد. ماموریت حسینی افزایش افسار گسیخته تر ظرفیت پیام نور نسبت به دانشگاه آزاد بود.
مجتبی شریعتی نیاسر معاون وزیر علوم  در دولت روحانی می گوید:
"از سال ٨٤ و با آغاز دولت نهم سیر افزایشی فزاینده غیر قابل باور و غیرمنطقی را در پذیرش دانشجو شاهد بودیم. به عنوان نمونه از ٤٤ موسسه غیر انتفاعی به ٣٤٠ موسسه غیرانتفاعی در کشور رسیدیم که البته سال ٩٢ ترمز را کشیدیم و جلوی رشد موسسات غیر انتفاعی را گرفتیم و در این دوره هیچگونه مجوز تاسیس موسسه غیرانتفاعی داده نشد مگر با اجازه شورای عالی انقلاب فرهنگی که نهاد بالادستی است."

حسن زیاری رئیس دانشگاه پیام نور در سال ۹۱(در مدح دولت بهار) آمار جالبی را ارائه می دهد:
"تعداد دانشجویان در مراکز و واحدهای دانشگاهی پیام نور در کشور از 300 هزار نفر در سال 83 ، به یک میلیون و یکصد هزار نفر در سال ۹۱ رسیده است."

پیام نور دولت بهار (شما بخوانید زمستان) حتی پا را فراتر گذاشت و تا روستاها نیز پیش رفت، چیزی که مرحوم هاشمی هدف گذاشته بود و نرسیده بود رقیب در حال دستیابی بود، همانگونه که توزیع یارانه را از شیخ مهدی کروبی مصادره کرده بود. به سبب شهریه پایین، آزاد بودن زمان دانشجویان برای حضور در کلاس ها، حرکت به عمق مناطق، عدم نیاز آنچنانی به هیئت علمی و دانشجو محوری و کمک رسانی به تعصبات خانواده های مذهبی جامعه ایران به سبب عدم مشغول شدن بانوان در شهرهای دیگر، توانست اکثریت واحدهای دانشگاه آزاد را به چالش کشد و در مسابقه تولید صندلی خالی برای سال های آینده مطمئن تر قدم بردارد.

بازیگر سوم هم بخش دیگری از بازار آموزش را ارضاء می کرد، به غیر از چند غیرانتفاعی به تعداد انگشتان دست موجه و حسابی مابقی مقصد بی استعدادترین و بی دغدغه ترین دانشجویان شد تا این دوستان نیز از این بل بشو  بی نصیب نمانند. 

بازیگر چهارم، اما دیر رسید و نتوانست آنچنان که باید مشتری جلب نماید. از سر غرور و داشتن موضع از بالا به پایین نسبت به رقبای دیگر شهریه هایی بالا مطالبه می کند با این استدلال که بالاخره برند فلان دانشگاه سراسری روی مدرک تحصیلی شما خواهد درخشید. البته همین استدلال هم کار می کند. از دوستان روایت بود که یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف زمانی که برای یک پوزیشن خاص در خارج از کشور اقدام کرده بود، موقعیت را به یک دانشجوی پردیس کیش دانشگاه صنعتی شریف باخته بود. استدلال استاد راهنمای خارجی این بود که شریف، شریف است و پردیس بهتر است چون در مدرک دانشگاهی دانشجوی پردیس قید شده است دوره تحصیلی به زبان انگلیسی برگزار شده است.!!!

این بخشی از داستانی بود که چگونگی ساخت و پرداخت مسابقه تولید صندلی های خالی را به زعم راقم این سطور روایت می کرد. نه خِردی در سیاست گذاری آموزشی بود که بتواند بر این اسب سرکش لگام زند، نه ساز و کار بازار عرضه و تقاضا می توانست کاری کند، چون منابع مالی دست در بیت المال بی حساب و کتاب دولتی از یک سو و جیب مردمی که آنها را تشنه مدرک دانشگاهی کرده بودند از سوی دیگر داشت.

به نظر نگارنده ما اگر بر مبنای قاعده جهانی نسبت به جمعیت کل کشور دانشگاه داشته باشیم نه تنها صندلی خالی نخواهیم داشت بلکه بایست صندلی ها پر را با هر جان کندنی به صورت صحیح مدیریت نماییم و حتی کاهش دهیم. زمانی که ۵ برابر استاندارد جهانی دانشگاه داریم. 

کشوری که مدارس مقاطع دبستان و دبیرستان آن به استاندارد جهانی نرسیده است لزومی ندارد که دانشگاه هایش بیش از استاندارد جهانی تنها در جمعیت رشد کند و نه در کیفیت. شاید در برخی از رشته های تجربی این روزها ترافیک نابجایی ایجاد شده باشد و نیاز به یک بازنگری کارشناسی شده در ظرفیت پذیرش آن باشد، اما در زمینه علوم انسانی و علوم ریاضی ما صندلی خالی نداریم، بلکه صندلی مازاد داریم.

@tammollaat