در روزهای اول ظهور مجدد طالبان، دکتر زیباکلام عکس کودکان بیگناهی را که در کلاسهای درس مشغول تحصیل بودند در صفحه اینستاگرام خود به نمایش گذاشته بود و میگفت:
"اینها کسانی هستند که افغانستان را از دست طالبان نجات خواهند داد."
یاد خوش خیالی قیصر ویلهم دوم افتادم که در هفته اول ماه اوت، زمانی که سربازان آلمانی عازم جبهههای نبرد جنگ جهانگیر (جهانی) اول بودند گفته بود:
"پیش از ریختن برگها به خانه برمیگردید..."
و چه زود هم برگشتند! چهار سال طول کشید و پایان ماجرا شکست قیصر بود.
افغانستان در حال فرو رفتن به چاه ویلی است که نجات آن ملت از این وانفسا کار این کودکان مظلوم نخواهد بود. تاریخ نشان داد که ارتشی به عظمت ارتش ایالات متحده لازم بود تا برای بیستسال، بساط ارتجاع طالبها برچیده شود و در بهترین حالت زیر پوست شهر کمی به محاق روند.
در ماههای اخیر بازیهای پیچیدهای رقم خورد که از دست این کودکان برای خنثیسازی آنها کاری برنمیآمد. برای نمونه چندی پیش ویدئویی از مراسم نماز هیئت دولت در افغانستان دستبهدست میشد که نشان میداد موشکهای کاتیوشای طالبان اطراف ارگ ریاستجمهوری اصابت میکنند و اشرف غنی تزلزلی از خود نشان نمیدهد. عبدالله عبدالله لحظهای به خود لرزید اما غنی به هیچ وجه واکنشی نداشت. صحنهای را برای رسانهها ساخته بودند که ناظران حتی لحظهای نتوانند در باب توطئهای کثیف درنگ کنند. مردم به خواب ناز باشند و به امیدِ اشرف غنی در حالی که او با چشمهایی بیدار و نمایش عدم تزلزل، پاسدار آنها باشد. غافل از آنکه اشرف غنی و باند فاسد او مطمئن بودند که آن تیرهای کاتیوشا به ارگ ریاستجمهوری اصابت نخواهند کرد و همه آن ژستها نمایشی برای دوربینها بوده است. همان مردان پولادین اراده که از تیرهای کاتیوشا نترسیده بودند همگی از ترس جان فرار کردند و عبدالله عبدالله که به خود لرزید در انتظار طالبها در کابل ماند! ترسوها شجاعترین مردمان زمان خود بودند.
امروز یاد سپاه محمدشاه قاجار افتادم که پشت دروازههای هرات برای بازپسگیریاش خیمه زده بود و انگلیسیها این لشکرکشی را به شکستی تمام عیار برای ایران تبدیل کردند.
هر زندگیای که امروز در افغانستان فرو میپاشد و آهی از آن بلند میشود و هر خونی که بر زمین ریخته میشود، دست انگلیسیها تا مرفق در آن آغشته است. به بلندای تاریخ از آن روزی که هرات در محاصره قشون قاجار بود و ماموران اطلاعاتی بریتانیا همچون کولونی با نام "ملا مومن" و پاتینجر با نام "سیدعلوی" علیه سپاه ایران مشغول توطئه بودند. شاید سالهای بعد بفهمیم اشرف غنی با یک نام مستعار انگلیسی برای مثال "ویلیام" معذوری بوده است برای انجام یک ماموریت.
سالهای حضور مستقیم و غیرمستقیم آمریکاییها در افغانستان به تعبیر آلاحمد ملغمهای از خدمت و خیانت بود.
بخش خیانت، آن تخم حرامی بود که برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر سالها قبل از حضور نیروهای آمریکایی در آن کشور، کاشت. سالهایی که مربوط به جهاد با روسها بود. زمانی که مدارس حقانی را در پاکستان رونق بخشیدند تا رباتهای انساننمایی با نام طالب را تولید نمایند برای کشتن نیروهای اتحاد جماهیر شوروی و...
بخش خدمتِ حضور آمریکاییها، تغییر تصویر افغانستانیها در ذهن اهالی دنیا بود. افغانستانیای که در اذهان، تنها هنرش آجر چیدن و بنایی بود، تبدیل شد به افغانستانیِ شاعر، نویسنده، خواننده، اندیشهورز و زنان پیشرو و مردان آگاه. کار به جایی رسیده بود که زنان ایرانی به حال زنان افغانستانی غبطه میخوردند. زنانی که در پستهای بالای وزارتی و وکالتی با آزادیهای بیشتر اجتماعی میزیستند، حتی قاضی شده بودند. چه تلخ است پاک کردن این تصویر! کاش این تصویر هیجوقت ساخته نشده بود. اگر از مردم کوچه و خیابان ایران بیست سال پیش میپرسیدند افغانستانی کیست؟ اشاره به شایعههایی میکردند که چهار کارگر افغانی در جایی تجاوزی کردهاند یا آدمی را کشتهاند. منصفهایمان میگفتند: "اگر اینها نبودند خرابیهای جنگ ساخته نمیشد یا شومینهکارها و گچبرهای قابلی هستند"؛ خلاصه دلی برایشان غصهدار نمیشد. افغانستان حال انسانی را دارد که از کابوسی وحشتناک بیدار شده بود و امروز متوجه شد که نباید بیدار میشد چون بیداری طولانی مدت او ممکن بود دردسری باشد برای تاجران خواب در منطقه.
همانطور که انگلیسیها هنگام آن خیانت تاریخی فقط نگران آن بودند که کتهای قرمز یا شلوارهای سفید سربازان امپراطوری مبادا در خاورمیانه آلوده شود و خونهایی که بر زمین میریزند روی آن شلوارهای سپیدشان نپاشد، جامعه جهانی نیز امروز همگی گناهکاران تاریخاند و تاجران خواب؛ آمریکا جهانخوار بود شما چه؟ شماهایی که در عکس گرفتن با این رباتهای انساننما و آدمکش از سر و کول هم بالا میرفتید. شما دویست و اندی کشور عضو سازمان ملل فراموش نکنید که اینها ملتی در عین مظلومیت بودند و فرماندهانشان آنها را فروختند و شما حاکمان سیاسی، آن را به تنفیذ نشستید.
شاید معجزه جهانخواران بود که از ملتی فراموش شده توانستند عدهای روشناندیش و نیکفکر پدید آورند. طالبان در افغانستان بیریشه نیست، اما ریشه داشتن همیشه دلیل بر حقانیت نیست، حتی اگر جنبش اصیلی در میان جمعیتی قابل توجه باشد.
فریبرز نعمتی
@tammollaat