افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

آغاز سو سوی خاموشی برای هاله دکتر

      پس از بازگشت رئیس جمهور روحانی از سرزمین هاله نور دیدگان، طبق معمول هر ساله سفر روسای جمهور به آن سرزمین، پیچ و تاب رقابت های ریاست جمهوری 96 وارد فاز جدیدی شد.

به واقع وقوع رویدادهای دوگانه ای که در تعبیر هگلی به دوگانه تراژیک-کمدی از آنها تعبیر می شود در تاریخ کشور ما کم نبوده و نخواهد بود. روایت است که در انتخابات ریاست جمهوری دوره اول، بنی صدر در حرکتی زیرکانه قبل از کاندیداتوری رسمی برای تصدی  مقام ریاست جمهوری طبق معمول آن سال ها به دیدار امام امت می رود. پس از خروج از منزل امام خمینی در یک حرکت هماهنگ شده عده ای از خبرنگاران خودی به صورتی کاملا خودجوش!!! در آن مکان هبوط می نمایند و سوالی از بنی صدر پرسیده می شود! آیا شما کاندیدای مقام ریاست جمهوری خواهید بود؟ بنی صدر می گوید بلی !!! در آن جو سیاسی چنان وانمود می شود که بنی صدر با هماهنگی در آن جلسه کاندیدای ریاست جمهوریست. حال پس از گذشت سال ها همان اتفاق در آستانه تکرار  بود. محمود احمدی نژاد به کارگردانی مشاورانش در همان شرایط بنی صدر قرار می گیرد غافل از اینکه این بازیگر آن بازیگر نبود و این دوره آن دوره و فراتر از آن نمایش کارگردانان به غایت ضعیف تر. 

   امروز که می دانم دیگر خبری از معجزه هزاره سوم حداقل در میان مدت نیست خوشحالم؛ چون دیگر لازم نیست ساعت ها وقت پر ارزش زندگی خود را صرف قانع کردن اشتیاق مظلومانه و ناآگاهانه ناشی از استیصال اقتصادی مردمی کنم که بی صبرانه لحظه شماری برای نجات خود به دست همان ناجیانی می کردند که خود معمار کبیر این نابسامانی های سیستماتیک اقتصادی برای آنها بودند. خوشحالم برای زندگی جوانانی که قرار بود در دوئل به سبک انگلیسی برای اعاده حیثیت و تسویه حساب سیاسی با کسی وارد رقابت شوند که معلوم نبود در کدامین قدم از ده قدم برای شلیک، اسلحه اش را از غلاف بیرون می کشد. خوشحالم که فانتزی بازی سیاسی این بار حتی در لباس اعلمی و تاجزاده که منادی حق کاندیداتوری برای محمود احمدی نژاد شده بودند، امروز دست خالی است. گاهی دوستان دلسوز ما غافل از این نکته هستند که در دموکراسی فرصت بازی برای بی وفایان به سازوکار دموکراتیک در نظر گرفته نشده است و این قاعده ای است که مقدم بر استثناست. برادران در هیچ یک از کشورهای توسعه یافته این گیتی برای هر که از راه می رسد فرش قرمز ریاست جمهوری به بهانه پاس داشت حقوق شهروندی پهن نمی کنند، تا اگر از میان آتش دموکراسی و انتخابات قرار بر پر گشودن ققنوسی بود، این آتش آن آتشی نبود که از خاکسترش ققنوسی برخیزد. خوشحام برای رویاهای برباد رفته کسانی که چرتکه ها را بابت دویست وپنجاه هزار تومان یارانه دکتر به صدا در آورده بود و مشغول خرید پارچه برای دوختن کیسه بودند....

اما حقیقت ماجرا این است که تحلیل سیاسی قابل پیش بینی به وقوع پیوست. 

در پایه ای ترین تحلیل،  مکانیسم سیاسی جمهوری اسلامی ایران تاکنون امکان بازگشت دوباره به یک شخصیت سیاسی آن هم به مقام ریاست جمهوری را نداده است. بنا به دلایلی در فلسفه سیاسی این نظام.

دوم) تجربه ناکارآمدی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بی سابقه ای که کشور را در آستانه فروپاشی قرار داده بود.

سوم) لحظه شماری اکثریت نخبگان سیاسی در تمام جناح ها برای اتمام دوران ریاست جمهوری ایشان در دوره قبلی 

چهارم) عدم پیش بینی پذیری شخصیت آقای احمدی نژاد و طرفداران. حرکت های هیجانی و احساسی این گروه که با توجه به نفوذ آنها در دستگاه امنیتی کنترل آنها را تا حد عدم امکان پیش می برد به مانند حادثه سفارت عربستان

پنجم) داشتن مخالفان قوی در گفتمان  درونی اصول گرایی مانند لاریجانی ها، توکلی ها و ...

ششم) داشتن اتهامات اقتصادی بسیاری از مدیران رده بالا و رشد فساد سیستماتیک در بدنه دولت.

و بسیاری علل دیگر دلایلی بودند که دکتر را در سودای سیمرغ ناکام گذاشتند.

هر چند که دکتر در همان نامه انصراف خطاب به رهبری پویش انتخاباتی خود را برای ریاست جمهوری1400 کلید زد، اما بایستی بداند که مردم ایران در فراموش کردن ید طولایی دارند و آن عده که امروز برای او خیز برداشته بودند در انتخابات 1400 یقینا دل در گرو معشوقی دیگر خواهند داشت. به باور نگارنده احمدی نژاد با تحمیل هزینه های بسیاری بر امنیت ملی کشور بازنده انتخابات پای صندوق های رای می شد، اما به دلایلی که بیان شد خوشحالم از اینکه این اتفاقات با حداقل هزینه بود.