افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

گزارش موردی پویش‌های فضای مجازی در انتخابات دوره یازدهم مجلس (قسمت دوم)


تحلیلی بر پویش فضای مجازی ستاد جناب آقای دکتر نصیرپور سردهائی


توجه: برای اینکه این یادداشت کاملا برای شما قابل فهم باشد حتما بایست سه یادداشت قبل از این یادداشت را در همین وبلاگ مطالعه فرمائید. 


در دوره دهم انتخابات مجلس، اعضا و هواداران ستاد دکتر نصیرپور در فضای مجازی نکته قوت این ستاد بودند و توانسته بودند بر مبنای موج مطالبه ملی که به لیست امید منتهی شده بود، در شهرستان سراب نیز متاثر از همان موج ملی، کمپین یا پویش قابل احترامی را شکل دهند.


اعضای قلم به دستی نیز پشتیبانی حرفه‌ای و قابل اعتنایی از این ستاد داشتند. از جمله آقایان رافعی، مستفید، بقایی، بیغم، اکبری، عیاری، سلوکی، نگاهی و سایر دوستان فعال در فضای مجازی تا جوان اول با اخلاقی چون مسیح ریحانی. زمین بازی هم گروه تلگرامی "کافه خبر سراب" بود.


اما دوره یازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی حکایتی دیگر داشت. معبر اصلی عملیات گروه تلگرامی " رادیو‌سراب" بود. به مدیریت مهندس مستفید که توقعات از آن بسیار بالا بود.


بر خلاف انسجام عملیاتی ستاد دکتر داوودی، در فضای مجازی؛ ستاد دکتر نصیرپور پویایی و  انسجام دوره قبلی را نداشت و خط عملیاتی مشخص نبود. آن افراد هم یا نبودند، یا اگر بودند ترجیح می‌دادند سکوت کنند، بنا به دلایل متفاوتی. اندک افراد باقی‌مانده هم در پست‌های تخصصی خود بازی نمی‌کردند. هافبک تهاجمی شده بود دروازه‌بان و دروازه‌بان شده بود سانتر فوروارد (مهاجم نوک حمله).


این بی‌نظمی باعث شده بود، مجموعه‌ای از نیروهای ستادی و غیرستادی بلبشویی در فضای مجازی خلق کرده بودند که نتیجه آن نامبارک و ناموفق بود. متن‌هایی مختصر در حد یک پاراگراف را بدون مقدمه و موخره به اسم نقد با کیفیتی نازل در گروه‌ها منتشر می‌کردند و بر این تصور بودند که گویا کاری کرده‌اند کارستان.


 احتمالا در اتاق فکر این ستاد یک تحلیل غالب شکل گرفته بوده است. آن تحلیل هم این بود که در دوره قبلی به شخصیتی با نام امیر حسینی که یک اکانت با نام و نشان دروغین (اکانت فیک) بود فضای مجازی را باخته‌اند. پس این بار با استفاده از اکانت‌های فیک با تعداد زیاد، جهنمی را برای ستاد رقیب خواهند ساخت که درسی فراموش نشدنی برای آنها باشد. 


غافل از اینکه این تحلیل، فرمول کامل شکست بود. 


آنها به اشتباه به نقطه قوت حریف در دوره قبلی انتخابات زده بودند. تاوان این نشانه‌گیری اشتباه شکستی دوباره، این بار از شخصیتی به نام سیدیاور فاطمی (اکانت با نام و نشان دروغین)بود.


یعنی دو بار شکست از یک نقطه...

با این تفاوت که بار اول فقط نتیجه واگذار شد، اما جایگاه اجتماعی ستاد تبلیغاتی بالا رفت. این بار هم نتیجه، هم اعتبار اجتماعی ستاد واگذار شد.

 در حالی که نقطه قوت ستاد آقای نصیرپور بهره‌مندی از قلم به دستانی شناخته شده در سطح شهرستان بود. به عبارت بهتر قلم به دستان اصلی این ستاد می‌توانستند با مستندنگاری، انتقادهایی کوبنده از ستاد مقابل داشته باشند. به نظر نگارنده اگر هر یک از  نویسندگان مستعد این ستاد، حتی سه یادداشت علمی و مستند در راستای انتقاد از عملکرد دکتر داوودی( رقیب انتخاباتی) ارائه می‌دادند، می‌توانستند با مجموع پانزده یادداشت یا مقاله مستند، تاثیر خیره‌کننده‌ای بر نتیجه انتخابات داشته باشند. شاهد این ادعا انتشار یک مقاله انتقادی از پیمان عیاری از اعضای ستاد، در نقد مسئولین شهرستان و استان در باب پروژه راه‌سازی در فصل زمستان بود که توانست تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر تمرکز رقیب انتخاباتی داشته باشد. اما مدیریت ستاد دکتر نصیرپور، آن ستادی نبود که توانایی بازی با باقی‌مانده‌های سواره نظام دوره قبل را داشته باشد.


 آنها پدافندی شده بودند که خشاب‌اش خالی از راکت بود.


 تنها در روز آخر تبلیغات، دو متن با کاربری انتخاباتی از سوی جناب مستفید شلیک شد که نه در تعداد و نه در انتخاب زمان شلیک دقت کافی را نداشت. 


ستاد زمان خود را با دادن دروس پرستو‌شناسی و دُرناشناسی (نام گذاری در لفافه برای اعضای ستاد مقابل و تخریب فعالین ستادی رقبا)یعنی کلا پرنده‌بازی، برای مردم سراب، وقت خود را در فضای مجازی تلف می‌کرد!!! 


اما گزارش روزهای آخر...


عملیات با شاید حدود بیست‌و‌پنج اکانت فیک در روزهای آخر کلید خورد. معبر عملیاتی آنها نیز گروه تلگرامی رادیوسراب شد. از این بیست و پنج اکانت حدود دوازده الی پانزده اکانت فعالیت بیشتری داشتند. یک سر طیف اکانت‌هایی با نام‌هایی چون حاج‌حیدر کرار و امیرحسینی کُپی بود در میانه به اکانت‌هایی چون احمد و دلاور می‌رسید و در نهایت به اسحاق رئوف و در آخرین روزها به علی تدین ختم می‌شد. 


اعضای ستاد از قابلیت به اشتراک‌گذاری اکانت نیز استفاده می‌کردند و مدیریت اکانت‌ها را گاه به صورت اشتراکی داشتند. یعنی ممکن بود برای مثال اکانت دلاور به وسیله چند نفر اشتراکی اداره شود و شما متوجه نشوید نویسنده فعلی، نویسنده قبلی هست یا نه؟ یا مثلا اکانت دلاور و محمد گرداننده مشترک شاید داشت.


به ابتذال کشاندن شیوه‌های جنگ روانی از نقاط ضعف دیگر برخی فعالان این ستاد بود. شروع کردن انتقادات با ادبیاتی همچون چَک زدن، سیلی زدن، گُل زدن و ... از جمله اعمال اشتباهی بود که از میانه کار به ضد خود تبدیل شد و بیشتر ریزش آراء را داشت تا تقویت آراء. قاطار گَلدی(قطار آمد) و توربین گِتددی(توربین بادی رفت)... [اشاره به پروژه‌های ادعایی نماینده دوره دهم در قالب نقد و طنز] از جمله کارهای ناشایست دوستان بود، که فضای جدی تبلیغاتی را با کوچه قهوه‌خانه مجید(بَی) بیگ(قهوه‌خانه‌ای معروف و قدیمی در شهرستان سراب) اشتباه گرفته بودند.


فحاشی با استفاده از بعضی از این اکانت‌ها اشتباه دیگری بود که ستاد آقای نصیرپور مرتکب شد. هم باعث تندتر شدن منتقدین شد و هم نقطه ضعفی را که در دوره قبلی ستاد دکتر داوودی داشت این بار این ستادِ معروف به ستادِ اخلاقی‌تر برای خود برگزید و سقوط اخلاقی کرد. 


تنها اکانتی که شناسنامه‌دار از این گروه به آن گروه و از گروهی به گروه دیگر پابرهنه می‌دوید و از جان و دل با ترفندهای ستادهای مقابل گلاویز می‌شد آقای سلوکی بود. گهگاه دوستان هم می‌آمدند اما بلاتکلیف و بی‌برنامه بودند زیرا استراتژی اصلی در اتاق فکر بر پایه اکانت‌های فیک بنا شده بود و چیزی برای گفتن با اکانت‌های واقعی باقی نمانده بود.


نتیجه اینکه اگر بخواهیم بر مبنای مطالب رد‌و‌بدل شده در دو گروه  تلگرامی رادیو‌سراب و سراب‌مدرن به ارزیابی عملکرد این ستاد در فضای مجازی بپردازیم:

(نه گروه‌های حامیان کاندیداها که توقعی از آنها نبود) فعالیت این ستاد در فضای مجازی نسبت به دور قبلی به شدت قابل انتقاد بود و نمره مردودی "نسبت به خود" گرفت به دلایلی چون...


۱عدم بهره‌مندی از نیروهای نظری قابل دسترس ستاد در طرح بحث‌های جدی

فقدان استراتژی کلی ستاد در فضای مجازی و باری به هر جهت بودن آن

اُفت سطح ادبیات ستاد و عدم احترام به بزرگان

 وارد شدن به فضاهای فحاشی و هتاکی در حالی که دور قبلی ستاد از این گونه الفاظ به دور بود. 

و در نهایت

 عدم درک این نکته کلیدی، که شخصیت‌پردازی برای اکانت‌های فیک یک نکته کلیدی برای جنگ رسانه‌ای در این فضاها و دوران‌هاست. نه تعداد آنها. برخلاف اکانت‌های شاخص رقیب  که به این نکته آگاهانه یا ناآگاهانه واقف بودند به مانند: 

امیرحسینی  اصلی(در دوره دهم)  تیپ: کارمند بازنشسته، مذهبی، با بیماری قلبی حاد که تنها رسالت‌اش نجات سراب است و عدم انتخاب رقیب

و

 سیدیاور فاطمی (در دوره یازدهم) آبدارچی یک مکان خیالی با شخصیتی فضول که از روی نوشته‌های احمد زیدآبادی دزدکی نوشته‌هایش را می‌خواند. رند، زیرک، مودب با قابلیت زیرآب رئیس را زدن. 


فریبرز  نعمتی


@tammollaat

تحلیل فضای مجازی در انتخابات دوره یازدهم مجلس (قسمت دوم)

عنوان فرعی: چند و چون تبلیغات سیاسی در فضای مجازی 


وضعیت فاجعه است. به معنی کامل کلمه...

"جنگِ کلمات" در عریان‌ترین شکل ممکن است. اما به قول ما آذری‌ها: تا بولانماسا دورولماز!!! [کدر نشود، شفاف نمی‌شود]


چند روز بیشتر تا انتخابات مجلس یازدهم نمانده است. رهایی از این جو "وحشت و انقباض"، برای مصرف‌کنندگان این فضا در شهرستان‌ها نزدیک است.


چرا وحشت و انقباض؟!!!


وحشت به سبب روبرو شدن با پیام‌های عجیب و غریب از سوی نام‌های مستعار؛ انقباض به سبب نوعی کلافه‌گی ذهنی که فشار زیادی را به مصرف‌کننده و جمعیت هدف تبلیغات وارد می‌کند.


فضای مجازی پر شده از نام‌های مستعار فعالین ستادها. هدف و کوشش نام‌های مستعار، تقویت روحیه جبهه خودی و تضعیف جبهه رقیب است و مهم‌تر از همه فرار از پیامدهای حقوقی حرف‌هایی که بر زبان می‌رانند. البته این وظیفه حرفه‌ای آنهاست، نمی‌توان به آنها خرده گرفت. اما برخی نام‌های مستعار گویی مسئله برایشان جدی‌تر از یک رقابت انتخاباتی‌ست. این نام‌ها که همان شخصیت‌های شناخته شده اطراف ما هستند، با ماسک‌های بر صورت گذاشته، به لطف نام‌های مستعار تلگرامی، تمام حرف‌هایی را که سال‌هاست در سینه تلنبار شده است؛ بی‌نظم، بی‌قاعده، بی‌تصرف بیان می‌نمایند.


ما امروز شاهد بازی‌ای به نام بازی "بالماسکه" در فضای مجازی گروه‌های انتخاباتی هستیم. بالماسکه جشنی است که اولین‌بار در عروسی چارلز ششم، شاه فرانسه در سال ۱۳۹۳ میلادی اتفاق افتاد. امروزه در کنار جشن بودن، بالماسکه یک بازی‌ست. در جشن بالماسکه، میهمان‌ها با لباس مبدل و ماسک در مراسم جشن حاضر می‌شوند. اما کسانی که از این جشن یک بازی ساختند برای آن فلسفه‌ای هم تدارک دیدند.


 فلسفه این بازی مبتنی بر حافظه و بلوف زدن است.


 ماسک به صورت‌ها، حافظه‌ها را مغشوش می‌کنند و روایت خود را از سال‌های گذشته تشریح می‌نمایند. آنها قابلیت دست‌اندازی در تعداد سال‌های تاریخ را هم دارند. یکی تا چهارسال دوست دارد به گذشته بازگردد یکی تا هشت یا دوازده سال یا حتی سال‌های دورتر. 


می‌خواهند حافظه‌ها را معماری کنند!


بخش دومِ بازی، بلوف‌زدن است. در این فضا شخص خودش نیست، بلکه ادعا می‌کند شخصی خیالی‌ست اما به شدت واقعی. قدرت شخصیتی بالماسکه‌بازها و هوش آنها جایگاه ایشان را در تحلیل نهایی مشخص خواهد کرد. چیزی نمانده تا پایان تنها چهار روز.


آنها قابلیت آن را دارند که حتی یک خبر دروغ، یا تفسیری سلیقه‌ای از یک واقعیت را بیان کنند. در ادامه در حول و حوش آن سوال طرح کنند و پرس‌وجو نمایند.آنچنان گیج‌تان کنند که ندانید کجائید!!!


انواع تکنیک‌های متفاوت تبلیغات سیاسی را در عملکرد آنها می‌توان مشاهده نمود:


۱) تکنیک بندواگن: ترغیب مردم به انجام کاری خاص

۲) تکنیک تستیمونشیال: استفاده از کلمات و ایده‌های یک فرد مقبول عموم جامعه 

۳) تکنیک انتقال: استفاده از خصوصیات یک شخصیت برجسته برای ارتقا یا تخریب او.

۴) تکنیک تکرار زمانی: با تکرار مداوم یک کلمه، یا جمله یا ایده کار خود را پیش بردن و مفهومی را بر ذهن مردم حکاکی کردن.

۵) تکنیک برانگیختن احساسات: برای تسخیر ذهن توده‌های مردم.

۶) تکنیک برچسب‌زنی: با برانگیختن تعصبات یک عده از مردم علیه عده‌ای دیگر.

۷) تکنیک شعارهای فریبنده: برای تحریک حس طمع

۸)تکنیک توسل به اکثریت: کلاسیک‌ترین نوع حقانیت

۹) تکنیک سیاه و سفیدنمایی: اغراق در وضعیت‌ها

۱۰) تکنیک استفاده از حقیقت‌های گزینشی: همان سانسور است.

۱۱) تکنیک حمله به شخصیت فرد: لجن‌مال سازی

۱۲) تکنیک دروغ بزرگ: هر چه بزرگتر باورکردن‌اش راحت‌تر از (گوبلز)

۱۳) تکنیک توسل به ترس: ایجاد اضطرار در تصمیم‌گیری

۱۴) تکنیک تضعیف روحیه: برای پیوستن به رقیب

۱۵) تکنیک گیسو گالوپ: برای به اشتباه اندازی

و سایر روش‌های دیگر...


بحث‌های اطراف‌تان را مرور کنید، احتمالا مصادیق بسیاری را برای آن خواهید یافت.

شاهی که ماسک گدا را می‌زند. قاضی‌ای که ماسک پلیس را می‌زند. دهقانی که نقش پزشک را بازی می‌کند. کارمندی که در حال القای خود به عنوان یک نظامی است....


اطراف‌مان مملو است از ماسک‌های شب جشن بالماسکه.



تحلیلی مقدماتی از فضای مجازی در دوره یازدهم انتخابات مجلس

با توجه به رکودی که در فضای سیاسی کلان شهرها حاکم است و اصلاح‌طلبان تقریبا تا این لحظه بازنده انتخابات هستند، اصول‌گرایان  با توجه به پایگاه رای ثابتی که دارند، برنده کلان شهرها خواهند بود.

اما بازی در شهرهای کوچک همیشه به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. رقابت‌ها همیشه جدی است، با انگیزه‌هایی چون: قومی، قبیله‌ای، کینه‌توزی، رو کم کنی، رای‌های سلبی و نهایت جمعیتی که با بینش سیاسی خاص خود و آگاهانه رای می‌دهند نیز کم نمی‌باشند. در یک کلام مردم ساکن در شهرستان‌‌های کوچک، تنها شانس خود برای تاثیرگذاری بر قدرت را به سادگی از دست نمی‌دهند‌.

در میان داوطلبین نمایندگی مجلس به نظر می‌رسد سه تیپ داوطلب قابل شناسایی است. 

الف) داوطلبین اصلی

ب) داوطلبین ایذایی و غیر واقعی که اجیر شده برای شکستن میزان رای رقبا از سوی داوطلبان اصلی می‌باشند.

پ) سیاهی لشکرها که دو گروه می‌باشند. یا چهره‌‌ی انتخابات‌ بعدی می‌خواهند باشند و یا اشخاصی هستند که بنا به هر دلیلی دوست دارند در این بازی سیاست باشند.

برای انتخاب از میان این سه گروه جمعیتی، فضای مجازی یکی از منابع مهم تصمیم‌گیری است. اما حالِ فضای مجازی، حالِ عادی نیست.

تنها تعبیری که به ذهن نگارنده می‌رسد:

"گسیختگی فضای مجازی" است. 

برای مثال اگر مورد بررسی ما شهرستان سراب در آذربایجان‌ شرقی باشد، می‌توان موضوع را مصداقی‌تر(کیس محور) بررسی کرد.

در دوره دهم انتخابات مجلس شورای اسلامی، گروه تلگرامی "کافه خبر سراب" به مدیریت جناب آقای جواد عباس‌زاده از خبرنگاران با سابقه شهرستان سراب، محوری‌ترین کانال تلگرامی بود که توانسته بود با حدود پانصدنفر عضو در روزهای آخر، نقطه ثقل فضای مجازی شود و تاثیرگذاری قابل توجهی را در روند حرکت افکار عمومی در این فضا بازی کند. 


اما فضای مجازی دوره یازدهم انتخابات مجلس، غرق در آشفتگی‌ست و بلبشوی منزجر کننده‌ای بر اتمسفر فضای مجازی آن حاکم است. 

به نظرم علل آشفتگی را اینگونه می‌توان صورت‌بندی کرد:

۱) تعداد بالای گروه‌های تلگرامی

هر یک از کاندیداهای اصلی دارای یک گروه مستقل شده‌اند. 

در کنار آنها گروه تلگرامی "رادیو سراب" به عنوان گروهی که قدیمی‌های فضای مجازی در آن فعالیت دارند، البته با تعداد اعضای نسبتا کمتر، اما واقعی‌تر؛ 

و تعداد زیادی گروه‌های ریز و درشت،

 باعث شده‌اند فضای مجازی سردرگم شود. علاقمندان فضای مجازی از این گروه به آن گروه، از آن یکی هم به دیگری می‌روند! در نهایت نمی‌دانند کجا هستند. بمب‌باران اطلاعاتی بیش از حد بهینه، نهایت منجر به بی‌اطلاعی می‌شود.

۲) تکیه مدیریت‌ها بر افزایش تعداد اعضا به منظور پیروزی در جنگ‌روانی

برای مثال یکی از این گروه‌های تلگرامی به منظور دادن اجازه فعالیت به اعضا از ترفندی استفاده کرده کارستان!!! شما در گروه کذا زمانی اجازه فعالیت می‌یابید که پنج نفر دیگر را هم در گروه عضو کنید. این یعنی رشد نمایی و قارچ‌گونه اعضای گروه و شاید برنده شدن در جنگ روانی تعداد اعضا.

۳) مدیریت ضعیف گروه‌ها

توهین‌ها و جدل‌هایی که اعضا در این گروه‌ها بر هم روا می‌دارند، از سوی مدیریت گروه‌ها تحت کنترل نمی‌باشد. در حالی‌که در دوره قبل وضعیت بسیار بهتری بر مدیریت گروه‌ها حاکم بود. زیرا مدیریت‌ها در نسل جدید گروه‌های تلگرامی به سبب در اولویت قرار دادن تعداد، بر کیفیت؛ قادر به اتخاذ تصمیمات انضباطی بر اعضای خود نیستند.

۴) عدم توجه به کیفیت محتوای تولید شده در گروه‌ها

 پیامد؛تلف کردن وقت برای مطالعه مطالب.

۵) عدم وجود نظم در بسته‌شدن و بازگشایی گروه‌ها

 در بسیاری از گروه‌ها رویه مشخصی حاکم نمی‌باشد و این اوقات، ساعت‌هایی طلایی برای بر هم زنندگان نظم مهیا می‌نماید.

۶) عدم نظارت مدیریت‌ها بر تولید پیام‌های بی‌محتوا 

برای مثال حجم بالایی از پیام‌های گروه‌‌های منتسب به کاندیداها به این مضمون است: " به امید پیروزی کاندیدای X"

۷) عدم تولید پیام‌های تحلیلی و کارشناسی شده در گروه‌ها

۸) رویکرد پروپاگاندا محور از هر سه نوع سفید، خاکستری و سیاه به جای روش‌های اخلاقی و نظام‌مند

۹) کولاک اکانت‌های جعلی. 

پدیده‌ی نهم به اندازه‌ای فراگیر است که تعداد اعضای با اکانت‌های فیک بر تعداد اعضا با اکانت‌های واقعی می‌چربد و جریان‌ساز اصلی نیز به صورت طبیعی همین اکثریت فیک هستند.

متاسفانه فرهنگ ایرانی هنوز نتوانسته به این سطح از آگاهی برسد که یا صحبت نکند، یا اگر صحبت می‌کند پای صحبت خود بایستد. در تاریخ رسم بر این بوده است که برخی نویسندگان چیره‌دست بنا به مواضع سیاسی‌شان که با تهدید از سوی حاکمیت وقت مواجه می‌شدند از اسم مستعار استفاده نمایند. اما برای تولید محتوای انتقادی و استخوان‌دار و نه برای فحاشی، تخریب و بی‌مسئولیتی اخلاقی.

۱۰) فضای جنگی

جو که انتخاباتی می‌شود، فضای گروه‌ها در شهرستان‌ها، فضای جنگ است. از هر طرف گلوله می‌بارد. کمی در فضای گروه‌ها عمیق شوید. اگر اهل فیلم و سینما باشید توصیه می‌کنم برای درک بهتر این فضا ده دقیقه اول فیلم "نجات سرجوخه رایان" که روایت نبرد نورماندی در جنگ جهانی دوم است را مشاهده کنید. درک بهتری از حال و هوای فضای مجازی پیدا می کنید.


فریبرز نعمتی

@tammollaat

ریاست مجلس عارف یا لاریجانی؟

چرا اصلاح طلبان عارف را باید رئیس مجلس کنند؟

در آستانه بحث های مرتبط با انتخاب ریاست مجلس، صحنه سیاست ایران این بار با دوگانه لاریجانی- عارف پیش روست. در حالی که در اردوگاه اصول گرایی بحث مشخص و مبرهن است و رای به لاریجانی برای ریاست مجلس به دلیل تنها گزینه ممکن بودن بحثی خاتمه یافته است. در اردوگاه اصلاح طلبی بحث درون اردوگاهی میان گزینش عارف یا لاریجانی در میان است. اما اینکه چرا جریان اصلاحات باید عارف را به ریاست مجلس برگزیند به دلایلی چند است که بدان خواهیم پرداخت.

 اول: دلیل تاریخی

از دیدگاه برخی اصلاح طلبان به نظر می رسد بازخوانی اشتباه تاریخ، اردوگاه اصلاح طلبی را بار دیگر به چالشی تامل برانگیز فراخوانده است. در تفسیر اشتباه از تاریخ برخی  از اعضای اصلاح طلبان بدین رویکرد رسیده اند که می توان با انتخاب لاریجانی به ریاست مجلس اشتباه حذف هاشمی از مجلس ششم را تکرار نکرد!!! یکی از آفات سیاست در برخی از سیاست پیشگان ایرانی برداشت اشتباه ازحافظه تاریخی بر مبنای داده های دروغ و اشتباه برخی رسانه های غرض ورز است که وظیفه گزارش حقایق را دارند. از دیدگاه طرفداران ریاست لاریجانی باید این عده در جناح اصلاح طلب متوجه باشند رویکرد مجلس ششم در مقابل هاشمی رفسنجانی نه با هاشمی امروز بلکه با هاشمی دیروز بود. اتفاقا حذف هاشمی آن روز باعث تولد هاشمی در این روز برای جریان اصلاحات شده که با تیز هوشی خاص آقای هاشمی رفسنجانی رقم خورد. ایشان در تحول درونی مواضع سیاسی از پدرخواندگی جریان راست سنتی به یکی از تاثیر گذارترین نیروهای اصلاحات تبدیل شده است.

دوم: خطای منطقی

 طرفداران ریاست لاریجانی در اردوگاه اصلاح طلبی دارای خطای فاحش منطقی هستند. اصلاح طلبان طرفدار ریاست لاریجانی با این رویکرد با یادآوری خاطرات مجلس ششم و در تفسیری که از این مجلس ارائه می دهند آن را تند رو دانسته و خواهان تکرار خطای سابق نیستند. در حالی که این عده متوجه این نکته نیستند که تندروی نکردن به معنای واگذاری اختیارات خودشان به دیگران نیست. به عبارت واضح تر شما اختیار خود را با ریاست عارف می توانید به دست گیرید اما تند روی نکنید. این عده از دوستان در اردوگاه اصلاح طلبی تمایزی میان ریاست و رویکرد قائل نیستند، با این تصور که می توانند ریاست جریان مطلوب شان را به رقیب واگذار کنند سرنوشت بهتری در انتظارشان است. می توان گفت این عده متاسفانه اعتماد به نفس فعالیت سیاسی را ندارند و دچار خودکم بینی سیاسی می باشند.

سوم: تکریم اخلاق

پیروزی دولت اعتدال و توسعه در بستر یک تفاهم اخلاقی میان روحانی و عارف اتفاق افتاد. عارف برای حراست از اخلاق سیاسی زمانی که برای پیروزی جریان سیاسی مطلوب خود انصراف خود را از ادامه رقابت اعلام کرد بستری را برای حمایت ژنرال های اصلاح طلبی از دولت اعتدال و توسعه فراهم نمود که پیروزی بی مانندی را برای جریان اصلاحات رقم زد. کاندیدای دولت اعتدال با چهارده درصد مقبولیت در روز اول هفته به بالای پنجاه درصد محبوبیت در پایان هفته رسید. امروز روزیست که زمان ادای دین به عارف از سوی جریان اصلاح طلبی فرا رسیده است. با ادای این دین آیندگان سیاسی با استناد به این رویداد تاریخی-سیاسی تشویق به فداکاری های عظیم تری زیر سایه سنت قدرشناسی در جریان اصلاحات خواهند شد.

چهارم: بازگشت دگرباره اصلاح طلبان به قدرت

با ریاست عارف بر مجلس سندی به نام جریان اصلاح طلبی خواهد زد که نام آن ریاست قوه مقننه خواهد بود. بازگشت رسمی اصلاح طلبان به قدرت رقم خواهد خورد و این جریان را در مقابل کاسبان فتنه از مصونیتی نسبی برخوردار خواهد کرد. در سویی دیگر این سند پیروزی قطعی جریان اصلاحات را فارغ از جنگ های رسانه ای که هر دو طرف ماجرا خود را پیروز کارزار انتخابات می دانند رقم خواهد زد.

     با توجه به چهار دلیل عمده ای که در بالا ذکر شد به نظر می رسد انتخاب عارف به ریاست مجلس بهترین گزینه ممکن برای جریان اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.