افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

سفسطه قمارباز و ویروس کرونا در ایران

 همه سو، گلایه‌هایی از کیفیت مدیریت بحران کرونا در ایران، دیده و شنیده می‌شود. از شهرستان‌های کوچک گرفته تا شهرهای بزرگ و نهایت پایتخت. منتقدین تصور می‌کنند، ایران باید گونه‌ای دیگر عمل می‌کرده و عکس‌العملی متفاوت ارائه می‌داده است!!! در حالی که قواعد حکمرانی در ایران بی‌نقص و بی‌نظیر به مانند موتور یک ساعت سوئیسی، مثل همیشه عمل کرده است. دقیق و بی‌نقص با منطق همیشگی‌اش. منطقی که بر مدیریت ایرانی برقرار است، چیزی نیست جز منطق "سفسطه قمارباز".


سفسطه قمارباز چیست؟

سفسطه قمارباز، فلسفه یکی از قضیه‌های علم احتمال است، که بر مبنای اصولی چون اعتقاد به درستی اعداد کوچک(اشاره به نتیجه‌گیری بر مبنای چند مشاهده محدود) و تصور وجود وابستگی بین وقایع استوار است. یک تفسیر از این قضیه، مدلی شده برای شناسایی رفتار اقتصادی معامله‌گران در بازارهای بورس. از این مدل‌هایی که اقتصاددانان رفتاری می‌سازند. در این مدل رفتاری، افراد در داد و ستدهای مالی خود، با حداقل سود، از ترس اینکه سود به دست آمده را از دست ندهند وارد موقعیت فروش دارایی می‌شوند، به کلام ساده حد مشخصی از موقعیت مطلوب را نهایت آن قبول می‌کنند؛ زود هول می‌شوند. برعکس زمانی که پس از خرید یک دارایی ضرر می‌کنند حاضر به فروش آن دارایی نمی‌شوند، حتی اگر به ضررهای بسیار سنگینی هم دچار شوند باز اینرسی و مقاومت زیادی صرف ماندن در این موقعیت می‌کنند. این افراد دائم به خود می‌گویند: فردا دیگر قیمت‌ها بازمی‌گردند. اما شاید این فردا، ماه‌ها و سال‌هایی طولانی باشد. ریشه‌های روانشناختی این رفتار را می‌توان در مواردی چون وحشت از دست‌و‌پا چلفتی فرض شدن، غرورهای نابجا، طمع، ناتوانی در تصمیم‌گیری و آماتوریسم در معامله‌گری جست‌و‌جو کرد.

این رفتار دقیقا سفسطه قمارباز است.

 قمارباز پس از شکست اول و تحقیر روانی خود به دست خود ، همچنین قربانی جو حاکم بر فصای قمارخانه شدن توسط دیگران، سعی می‌کند با استقراض از آبرو و اعتبار حداقلی باقی‌مانده شانس خود را یک‌بار دیگر امتحان نماید، اما باز هم چیزی جز باخت نصیب‌اش نمی‌شود، آن‌قدر این دور و تسلسل را می‌پروراند و بیشتر دست به توجیه خود می‌زند تا جائی‌که در پشت میز قمار کار از کار بگذرد و دیگر امیدی به انجام کار صحیح باقی نماند. در یک کلام با این دستگاه سفسطه‌سازی زمانی وداع می‌نماید که قرار است تمام اعمالی را که قرار نبوده است انجام دهد، مجبور به انجام شود. شاید روز اول با واگذاری مقدار کمی از دارایی‌اش نجات پیدا می‌کرد اما در آخر ماجرا محکوم به پرداخت همه دارایی‌اش می‌شود. بازی را به اندازه کل صورت‌حساب زندگی‌اش می‌بازد. به مانند رفتار دولت به معنای کل حاکمیت، کارهایی را که با حداقل هزینه در روزهای اول باید انجام می‌داد به روزهای بعد موکول می‌نماید.


 اما منطقی که بر ناظران و منتقدین مدیریت ایرانی حاکم است، باز هم سفسطه قمارباز است در لباسی دیگر. شبیه رفتار افرادی است که در سال ۱۹۱۳ در یک شب جادویی در کازینویی به نام مونت‌کارلو حاضر بوده‌اند. در آن شب در کازینوی کذا یک بازی رولت در جریان بود. بازیکن توپ را در جایگاه مشکی می‌اندازد، بار دیگر امتحان می‌کند باز هم توپ در جایگاه مشکی می‌افتد. هر بار که توپ در جایگاه مشکی می‌افتد تماشاگرانی که بر روی جایگاه سفید شرط بندی می‌کنند بیشتر می‌شوند. چون به صورت طبیعی فکر می‌کنند که دیگر این بار غیرممکن است توپ در جایگاه سیاه بی‌اُفتد و نوبت جایگاه سفید است. اما در یک شب جادویی توپ ۲۶ بار پیاپی در جایگاه سیاه می‌اُفتد و کازینوی مونت‌کارلو پول زیادی به جیب می‌زند. علم احتمال می‌گوید: تقریبا در هر ۶۶ میلیون بار، یک بار این اتفاق می‌اُفتد. انگار ۲۶ بار سکه را پرتاب کنید و هر ۲۶ بار روی خط سکه ظاهر شود.


در مثال کازینو مردم فکر می‌کنند این بار مدیریت متفاوت عمل خواهد کرد، در حالی که اصولا وقایع به رفتار حاکمیت‌ها شکل نمی‌دهند بلکه ساختار حاکم بر مدیریت، در برابر وقایع از خود عکس‌العمل نشان می‌دهد. سکه مدیریت ما یک طرف دارد و دارای دو طرف نیست.



متاسفانه مقاومت در برابر گرفتن تصمیم‌های سریع و درست، حتی گاه اغراق‌آمیز و تندروانه در مقابله با یک تهدید ملی-جهانی نهایت ما را وادار می‌کند هم پیاز را بخوریم، هم کتک را نوش‌جان کنیم و هم پول را تقدیم نماییم. تعدد مراکز تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی مانع از اتخاذ تصمیم‌های کارا در موقعیت‌های بحرانی می‌شود. کاش ستاد بحران واقعا متصدی بحران‌ها می‌بود و از ده‌ها ارگان رهنمود صادر و ارسال نمی‌شد، تا نهایتِ حرکت رو به جلوی ما، پیش‌روی به اندازه‌ی صفر واحد نباشد. چرا آنقدر نظام تصمیم‌سازی معطل می‌کند که برای انجام هر کاری دیر است. چرا این تعداد سنگ،  بر راه سیستم تصمیم‌گیری انداخته می‌شود!


ولله که لازم نیست ادعاهای بزرگ کنیم. به جای سنگ صخره برداریم. روش‌های ساده اما جدی دیگران را قرون وسطایی بنامیم. دنیا در کار این ویروس مانده، ما که جای خود داریم. رفتار دنیا را مشاهده کنید...

انگلیسی‌ها گفتند: "مصونیت گله‌ای" را پیشنهاد می‌دهیم. ارگان رسانه‌ای‌شان بی‌بی‌سی هم در حال ریختن این روش به حلقوم‌مان بود. انسان‌ها را گله، گله می‌کنیم. گله‌های آسیب‌پذیر را قرنطینه. وزیر انگلیسی گفت: بیمارستان صحرایی برای چه بسازیم، وقتی این همه هتل داریم!

فرانسوی‌ها هم درب رستوران‌ها را گِل گرفتند تا اطلاع ثانوی. مرکل هم که گفت: هفتاد درصد در آلمان مبتلا می‌شوند. در پیشرفته‌ترین کشور اروپایی. ایتالیایی‌ها با یکی از بهترین سیستم‌های درمانی اروپا، کارشان به جایی رسیده که دستگاه‌های ونتیلاتور (تنفس مصنوعی) به حد کافی ندارند به مانند دوران وبا و طاعون، بین پیرها و جوان‌ها اولویت قائل می‌شوند. چند روز پیش وزیر امنیت داخلی آمریکا در سنا توسط سناتور کندی به چهارمیخ کشیده شده بود، یک مقام امنیتی را به جهنمی ناشی از سهل‌انگاری در برابر ویروس کرونا سوق داده بود. حالا این وسط رسانه‌های ما داشتند از همین جلسه سنا بُل می‌گرفتند، که ببینید آمریکا هم داغون است، مثل خود ما. خدا را شکر که در همه استانداردها با آمریکا برابریم. باقی دنیا هم بعد از ما و آمریکا هستند و عددی نیستند. 


فریبرز نعمتی

@tammollaat

جنگ نفت و آخرین وضعیت بازیگران

یادداشت‌هایی که در چند قسمت ارائه شده است، تقریبا روزشمار جنگ نفتی‌ست که در کانال تلگرامی خودم منتشر کردم.@tammollaat 


قسمت اول

دوشنبه ۱۹ اسفند ۹۸

در عربستان بن‌سلمان مشغول بازی تاج‌و‌تخت است. روس‌ها هم که در حال پیچاندن گوش ترامپ. سقوط نفت به حوالی سی‌و‌اندی دلار یعنی قفل کردن چرخ‌دنده‌های نفت شیل آمریکا و به گروگان گرفتن آن توسط باشگاه صادرکنندگان قدیمی نفت.


انتخابات آمریکا روز‌به‌روز نزدیک‌تر می‌شود. روس‌ها هم که بار پیش متهم به تاثیرگذاری در انتخابات آمریکا به راست یا دروغ بوده‌اند، بدشان نمی‌آید که این بار هم قدرت تاثیرگذاری آنها نقل محافل آمریکایی شود. 


البته کمی تا قسمتی آش شور شده است. زیرا روس‌ها نفت را در بودجه، بشکه‌ای ۴۷ دلار بسته‌اند. 


ما هم که این وسط نخودی...


با اینکه نقش نفت در بودجه به بیست درصد اسمی کاهش یافته است، اما نباید فراموش کرد که صادرات غیرنفتی( پتروشیمی و انرژی‌محور ایران (به مانند برق، سیمان و فلزات اساسی...)) به شدت متاثر از قیمت جهانی نفت و انرژی هستند. 


شاید بشر فکر نمی‌کرد روزی رشد قدرت تسلیحاتی به ضد خود عمل کند و قوی‌ترین نیروی بازدارنده جنگ جهانی سوم باشد. جنگ جهانی سوم؛ جنگ جهانی اقتصاد است که در قالب جنگ‌های ارزی، نفتی، تعرفه‌ای، تحریم‌ای، انرژی و ... در جریان خواهد بود. 


جنگ نفت و آخرین وضعیت بازیگران


قسمت دوم

دوشنبه ۱۹ اسفند ۹۸

بن‌سلمان بعد از فراغت از دزد و پلیس‌بازی با شاه‌زاده‌های مدعی سلطنت، حال سراغ روس‌ها آمده‌ست با پیشنهادی بهتر...


بن‌سلمان به دنبال زیباتر کردن بازی‌ست. نمودار نفت جهانی در تایم فریم هفتگی در حال ساخت الگویی به نام الگوی سر‌ و شانه است. 


این الگو در صورت تکمیل اخبار شومی را در قیمت‌ نفت خبر می‌دهد. 


به نظر با دادن تخفیف‌ها و مشوق‌ها به خریداران نفت در این وضعیت، عربستان در حال بازی رولت‌روسی با خود حضرات است.


بن سلمان با خطرناک‌تر کردن بازی نفت، به دنبال سر عقل آوردن روس‌هاست. 


توضیح: رولت روسی یک بازی روسی است که قماری بر روی مرگ و زندگی‌ست. بازیکنان در این بازی مجاز هستند یک هفت‌تیر را با تنها یک تیر در خشاب به سمت مغز خود شلیک کنند؛ و پس از شلیک آن را به بازیکن مقابل دهند برای انجام همان کار. هر بار که ماشه چکانده می‌شود و فشنگ شلیک نمی‌شود، شانس شلیک در نوبت بعدی به شدت افزایش پیدا می‌کند.


جنگ نفت و آخرین وضعیت بازیگران


قسمت سوم

سه‌شنبه ۲۰ اسفند ۹۸

روس‌ها دیپلمات‌های کارکشته‌ای هستند؛ در یکی از شب‌های سخت مذاکرات برجام، تنفس کوتاه مدتی برای هیئت‌های درگیر مذاکرات اعلام شد. خبرنگاران وارد سالن مذاکرات شدند. سرگئی لاوروف عصبانی و ساکت بود، یا حداقل زبان بدن او این ژست دیپلماتیک را در آن لحظه انتخاب کرده بود.


خبرنگاری خطاب به لاوروف می‌گوید: می‌شود از وجنات شما متوجه شد، احتمالا مذاکرات به خوبی پیش نمی‌رود! 


لاوروف در پاسخ می‌گوید: من از دستگاه دیپلماسی روسیه پول نمی‌گیرم تا لبخند تحویل دیگران دهم...


در همین لحظه جان کری وزیر امور خارجه وقت آمریکا، قبل از اینکه کلام لاوروف منعقد شود می‌گوید: آقای لاوروف شاید پول کافی نمی‌گیرید! 


اعلام جنگ نفتی روس‌ها به آمریکایی‌ها بیشتر همان موضع قدیمی و کلاسیک روس‌ها در دستگاه دیپلماسی آنهاست. یک کلام، خرس قهوه‌ایِ شمالی از رویه‌ای که عقاب سر‌سفید پیش‌گرفته عصبانی‌ست. 


آمریکا تحریم سختی را در صنایع نفت و گاز علیه روس‌ها اعمال کرده است. نتیجه این تحریم‌ها هم به نفع آینده بلند مدت ماست و هم مانع بلعیدن اروپا توسط روس‌ها می‌شود. روس‌ها برای طرح استراتژیک خود نیاز به احداث خط لوله دوم گاز به اروپا از طریق رساندن گاز به آلمان دارند. آمریکایی‌ها هم می‌دانند این حرکت روس‌ها یعنی مدیریت جریان انرژی اروپا به دست روس‌ها. بدترین نتیجه ممکن!


روبل در حال متلاشی شدن است، اما روس‌ها اعلام کرده‌اند خیالی نیست. هدف ما ارزش این ریسک را دارد. هدف ورشکستگی کامل صنعت نفت شیل آمریکاست. گفته‌اند حتی برای بشکه‌ای بیست دلار هم آماده‌ایم. فعلا آمریکایی‌ها توسط عربستان در حال راستی آزمایی این ادعا هستند.


روس‌ها دیپلمات‌های برجسته‌ای هستند، اما بار ایدئولوژیک افکار آنها همیشه پاشنه آشیل‌شان بوده است.


جنگ نفت و آخرین وضعیت بازیگران 


قسمت چهارم

چهارشنبه ۲۱ اسفند ۹۸

الکساندر نواک وزیر انرژی روسیه پیام داده که روس‌ها آماده مذاکره‌اند.


موقعیت‌شناسی روس‌ها در این بازی بی‌مانند است. زمانی که کرونا بازارهای جهانی را با شوک در بخش تقاصا تهدید می‌کرد، روس‌ها با دادن شوک در بخش عرضه توانستند نقطه تعادل پایدار بازار را مورد هدف قرار دهند و تعادل کانال قیمتی ۵۰ الی ۶۰ دلار برای هر بشکه نفت را به تعادل ۳۰ الی ۴۰ دلار کاهش دهند. ضربه هم به بخش عرضه، هم به بخش تقاضا به صورت همزمان. این وقت‌شناسی روس‌ها به آنها کمک کرد عملیات آنها اصطلاحا ضریب اهرمی پیدا کند و چند برابر، قدرت اثرگذاری‌ عملیات‌شان افزایش یابد.


قبل‌تر گفته شده بود روس‌ها بودجه را با نفت بشکه‌ای ۴۷ دلار بسته‌اند، دیروز اعلام کرده‌اند اشتباه شده ۴۰ دلار! در اظهارنظری جالب‌تر گفته‌اند: آماده‌ایم ۱۵۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی‌مان را خرج جنگ نفتی کنیم.


در سوی دیگر ماجرا


عربستان امروز فعال‌ترین و موثرترین بازیگر، میان آمریکا و روسیه است. 


ترامپ نیازمند عربستان است، تا با همکاری آنها بتواند هم صنعت نفت شیل را نجات دهد؛ هم در سال انتخابات بزرگترین کابوس ممکن یعنی سقوط بازار بورس را نبیند.


پوتین نیازمند عربستان است، چون نقشه او بدون همکاری عربستانی‌ها ضریب اطمینان بالایی برای موفقیت ندارد.


 عربستان در حقیقت بازی‌ خراب‌کن این جنگ شده است. آنها با هر دو طرف ماجرا منافع مشترکی دارد.


 منفعت مشترک‌‌شان با روسیه، ورشکستگی صنعت نفتِ شیلِ آمریکاست.


 منفعت مشترک‌‌شان با آمریکا، عدم کاهش قیمت نفت است. 


 بن‌سلمان مایل نیست در آستانه جانشینی تاج‌و‌تخت دچار کسری بودجه با بازی‌ای که بازی‌گردان آن روس‌ها هستند، شود.


زمانی که یک کشور جهان سومی، فراهم کننده بخش بزرگی از انرژی جهان می‌شود، کنار زدن او یا بازی ندادن او در معادلات و بازی‌های جهانی بسیار سخت می‌گردد.


در دهه هفتاد میلادی، ایران روزانه بیش از ۵ میلیون بشکه نفت صادر می‌کرد که حدود ده درصد از مصرف جهانی نفت بود. امروز عربستان چیزی بیش از ۱۰ میلیون بشکه نفت صادر می‌کند که حدود ده درصد از نفت مصرفی جهان است. یعنی همان نقش ایران قبل از انقلاب که نقش پرمخاطره‌ایست. آن اندازه پرمخاطره که سر بازیگر خاورمیانه‌ای، در جنگ نفت قبلی به باد رفت و یکی از دلایل اصلی پیروزی انقلاب ۱۹۷۹ شد.


از بین بردن توان نفتی ایران در یک فرآیند چهل ساله و حذف کامل آن از بازار یک عملیات کاملا حساب شده بود.


جنگ نفت و آخرین وضعیت بازیگران


قسمت پنجم

شنبه ۲۴ اسفند ۹۸

امروز امارات‌عربی‌متحده هم اعلام کرد که از برادر بزرگتر عربستان پیروی می‌کند. آنها هم تولید را افزایش خواهند داد. 


گویا آمریکا فرهنگ کشور نفتی بودن را نداشته است. در این چند سال اندکی که آمریکا در کلوپ نفتی‌ها جای گرفته‌ ملاحظه قدیمی‌های نفت را نکرده است. ترامپ آنچنان سرمستِ استقلالِ نفتیِ اخیر شده بود که حتی کشوری چون عربستان که گردن کلفت نفتی‌ست را نیز در برابر چشمان چند میلیارد نفر تحقیر می‌کرد و به آنها اسباب‌بازی‌های زیبا می‌فروخت.


لحظه به لحظه جنگ زرگری بودنِ ماجرای اوپک‌پلاس میان عربستان و روسیه بیشتر نمود پیدا می‌کند.


نتیجه برای ترامپ تلخ بود. در حالی که نفت شیل ضربات سنگینی خورده است، بورس آمریکا با هر خون و دلی بود بازگشت و به سیاست‌های اتخاذی ترامپ پاسخ مثبتی داد. به نفتی‌های تگزاس و سایر شرکاء هم گفته‌ست همه نفت را خودمان بابت ذخایر استراتژیک هفتصد روزه خریداری می‌کنیم. 



پوتین در حال تدارک یک رفراندوم مهم است با موضوع تغییر قانون اساسی. برنامه‌ او صفر کردن کنتور سال‌های ریاست جمهوری‌ست. پوتین با صفر کردن کنتور خود در عمل تا سال ۲۰۳۶ میلادی و میانه‌های هشتادسالگی با جهان همراه خواهد بود. 


او روانشناس-جامعه‌شناسی قهار است. روح مردم روسیه را استادانه شناخته و هدایت می‌کند. روس‌ها مردمی هستند که می توان آنها را گرسنه به خواب برد به شرطی که در دنیا به پشتوانه آنها ژست‌هایی ابرقدرت مآب گرفت. آنها عاشق ابرقدرت بودن هستند. نوستالژی ابرقدرت بودن در تار‌و‌پود روح ملی آنها ریشه دوانده‌ست.


پوتین با جنگ نفتی توانست این روحیه را شارژی  مجدد نماید. پاداش این شارژ چیزی نخواهد بود جز یک رفراندوم موفق تغییر قانون اساسی.


ویتوفگل می‌گوید: در استبداد شرقی دیکتاتور مولود اشراف نیست، بلکه اشراف مولود دیکتاتور هستند. برای مثال مافیای نفتی روسیه پوتین را به وجود نیاورده‌ست بلکه پوتین پدرخوانده آنهاست. علاوه بر آن، می‌توانم بگویم: دیکتاتور در ساختار نظام استبدادی در شرق نمی‌میرد بلکه تنها قالب عوض می‌نماید و روح‌اش از شخصی به شخصی دیگر حلول می‌یابد. یک روز در قالب تزارهای رومانوف، یک روز در قالب رهبران جمهوری‌های شوروی، یک روز هم در قالب ترکیب‌های ساختگی چون پوتین-مدودف و سایر زوج‌ها. نهایت پوتین یک رئیس‌جمهور نیست، بلکه یک تزار نوین از جنس تزارهای رومانوف‌ است با جامه‌ی ریاست‌جمهوری.


بازی نفت پس از شوک اولیه در تعادل جدید پایدار شده، در کوتاه مدت به نظر نمی‌رسد نفت توان جهش قابل توجهی داشته باشد. با قیمت‌های جدید در حالی که درآمدهای نفتی ما در بودجه محقق نخواهد شد، اما نتیجه آن در میان مدت به ضرر ایران هم نخواهد بود. بهترین حالت برای ما تضعیف جایگاه نفت آمریکا و قوی‌تر شدن تحریم‌ها علیه روسیه است.


فریبرز نعمتی

Telegram:@tammollaat 



چرا ماسک گران می‌شود؟


روزهای اول شایع شدن اخبار کرونا بود. هنوز در ایران ادعا می‌شد که خبری از کرونا نیست. شاید هم واقعا نبود. سر میز صبحانه بودیم که بحث بر روی عکسی که از یک مراسم عروسی در چین مخابره شده بود، موضوع داغِ مناظره آن روز بین من و همسرم شد. تمام حاضرین در مراسم عروسی ماسک به صورت به دوربین نگاه کرده بودند و صحنه‌ای غریب بود. به همسر گفتم، از آنجایی که با کشور دوست و برادر جمهوری خلق چین مراودات حسنه‌ای داریم دیر یا زود کرونا در ایران هم پیدا خواهد شد. اصولا هر کسی به صورت عمده ماسک احتکار کند یا دست به خرید عمده آن بزند، پول خوبی به جیب خواهد زد. همین ایده اقتصادی در آن جلسه صبحانه بدین‌جا منتهی شد که این کار غیر اخلاقی‌ست و حکم قباحت آن نیز صادر شد.

اما چند روز بعد پیش‌بینی به سادگی به حقیقت پیوست و پس از پیدا شدن سروکله ویروس کرونا در ایران، قیمت ماسک توانست رشد سیصد الی هزار درصدی را تجربه کند.

ما اولین‌ها نیستیم. تنها ملتی هم نیستیم که پس از طوفان گرفتار لاشخورها می‌شویم. مایکل سندل در کتاب "عدالت" با عنوان فرعی "کار درست برای انجام دادن چیست؟" اتفاقا انگشت روی همین بحث می‌گذارد.

تابستان ۲۰۰۴ در فلوریدا طوفان‌ سهمگینی به نام چارلی رخ می‌دهد. یازده نفر کشته می‌شوند و خانه‌های بسیاری ویران می‌گردند. تخمین خسارات مالی آن در حدود ۱۱ میلیارد دلار بوده است.

محصول این طوفان، تولد بحثی جدی در باب "قیمت ناعادلانه" در سطح آمریکا می‌شود. همان قیمت ناعادلانه ماسک، الکل و مواد ضد عفونی‌کننده در مدل ایرانی آن.

در این میان قالب یخ از دو دلار به ده دلار می‌رسد. ژنراتور کوچک خانگی از ۲۵۰ دلار به ۲۰۰۰ دلار و هتل از شبی ۴۰ دلار به ۱۶۰ دلار می‌رسد. پیمانکاران برای برداشتن یک درخت از روی خانه ۱۱.۰۰۰ دلار تقاضا میکنند.

روزنامه یو اِس اِی تودی تیتر می‌زند: "بعد از طوفان لاشخورها می‌آیند."

کار به شکایات قضایی می‌رسد و دادستان فلوریدا هم وارد کارزار می‌شود. موردی که در نظام حقوقی کامن‌لا به فراوانی دیده می‌شود. دادستان‌های ایالتی چون انتخابی از سوی مردم‌اند جوش و خروش بیشتری هم دارند.

چارلی کریستی دادستان کل فلوریدا با استناد به قانونی که در ایالت فلوریدا علیه قیمت ناعادلانه وجود دارد اعلام جرم می‌کند. نتیجه می‌شود به تور افتادن بعضی ماهی‌ها!!! برای مثال هتلی در فلوریدا مجبور به پرداخت ۷۰.۰۰۰ دلار به مشتریانی می‌شود که در حق آنها اجحاف کرده است.

حال دادستان چارلی کریستی باید وارد یک مناظره با موضوع "اخلاق اقتصادی" با اقتصاددانان می‌شد.

اقتصاددانان طرف‌دار بازار آزاد نقدهایی جدی به دادستان کل فلوریدا وارد می‌کنند:

نقد اول: در جامعه‌ای که بر مبنای بازار آزاد اداره می‌شود. ساز و کارِ عرضه و تقاضاست که قیمت را تعیین می‌کند نه عدالت، سنت یا ارزش ذاتی.

نقد دوم: توماس سوئل اقتصاددان؛ قیمت‌ها تقدس اخلاقی ندارند. چون اگر تقدس داشته باشند، آنگاه قابلیت تغییر خود را از دست می‌دهند. در عمل بایست یک کالا با قیمت چندصد سال قبل فروخته شود.

نقد سوم: جف جاکوبی مفسر اقتصادی؛ میخ‌کوب کردن قیمت‌ها یعنی آدرس غلط دادن به اقتصاد. یعنی تنش‌زایی. خشم عمومی توجیهی برای دخالت در قانون‌های اقتصادی نیست.

 اما دادستان چارلی کریستی در جواب این‌گونه از خود دفاع می‌کند:

جواب نقد اول) در جوامع بازار آزاد دولت(به مفهوم دقیق کلمه کل حاکمیت) در مواقع عادی بی‌طرف و در مواقع اضطراری دارای موضع مشخص باید باشد. ترم حقوقی اضطرار مهم است.

جواب نقد دوم) زمانی که شما در جستجوی نیازهای اساسی خانواده‌تان هستید، در شرایط معمول مبادله‌ای نیستید تا به یک توافق آزادانه در مبادله برسید.

جواب نقد سوم) قیمت‌ها بایست پیرو یک تعقل اقتصادی باشند، نه پیرو فرصت‌هایی که بلایای طبیعی برای آنها می‌سازند.

مایکل سندل در ادامه گزارش خود وارد باب‌هایی فلسفی و ریشه‌یابی این افکار در سه سرفصل متفاوت فلسفه سیاسی و اقتصادی می‌شود. سندل موضوع و محل اتّکای اصلی طرفداران و مخالفان وجود قیمت ناعادلانه را

الف) به حداکثر رساندن رفاه
ب) احترام به آزادی
پ) ترویج فصیلت
می‌داند.

مدافعان عدم وجود چیزی به اسم قیمت عادلانه می‌گویند:

رفاه واقعی توسط ساز‌و‌کار بازار آفریده می‌شود. بازارها به انسان‌ها انگیزه کار و تلاش می‌دهند. نتیجه کار و تلاش افزایش رفاه عمومی می‌شود.

 احترام به آزادی اقتضاء می‌کند به بهانه کمک به بخشی از افراد جامعه، دیکتاتوری دولت‌ساخته، علیه سایر افراد جامعه برپا نشود.


 ترویج فضیلت نباید وظیفه دولت باشد. چون آنگاه دولت آن چیزی را که خود فضیلت می‌پندارد به مردم زور چپان می‌کند.

مدافعان وجود قیمت ناعادلانه استدلال می‌کنند:

 رفاه با چند روز گران‌فروشی در یک جامعه مصیبت‌زده متولد نمی‌شود. در جامعه مصیبت‌زده عیار نباید اغنیا باشند بلکه وضعیت فقرا باید ملاک باشد.

 احترام به آزادی‌ها زمانی متصور است که برای تمام طرفین معامله باشد. نباید این احترام با نادیده گرفتن شرایط اجبار و اضطرارِ جبری و طبیعت ساخته برپا شود.

 وظیفه دولت ترویج فضیلت نیست. بلکه وظیفه آن ایستادگی در برابر چیزی مثل حرص در برابر هتک حرمت و جایگاه فضیلت مدنی‌ست.

در نتیجه بحث در باب چرایی گران شدن ماسک در وضعیت کنونی ایرانی که گرفتار کروناست؛ می‌تواند بحثی به شدت جدی و عمیق باشد.

در جامعه‌ای که قانون‌هایی مشخص و مستحکم
در موضوع‌هایی چون احتکار و گران‌فروشی و قاچاق دارد و اقتصاد دولتی، بحث در مورد رفاه حداکثری، احترام به آزادی و ترویج فضیلت مدنی در مراتب بعدی اولویت قرار می‌گیرد.

دنبال رفاه گشتن در میان بلایای طبیعی، شاید جزئی از حقوق افراد باشد و ما نتوانیم آنها را به بهشت اجباری ببریم، اما حق داریم که به تقبیحِ سورچرانی، به بهای خون همشهری‌یان و هم‌وطنان‌مان بپردازیم. به نظرم این سبک از کسب منافع چیزی کمتر از بریدن دست‌های زن‌ها در خرابه‌های باقی‌مانده از یک زلزله به سبب خارج کردن زیور‌آلات از دست‌های آنها نباشد.


احتمالا فطرت‌های انسان‌ها دچار اشتراک‌هایی هستند که فراتر از ادعاهای اخلاقی، قانون‌های وضع شده و فضیلت‌های مدنی شهروندان است.

ماسک گران می‌شود چون اقتصاد قدرت دیکته کردن الزامات خاص خود را به برخی از اعضای جامعه بیشتر از دیگران دارد. شرایط می‌تواند گرگ درون برخی از انسان‌ها را بیشتر حریص کند، یعنی فطرت انسانی آنها را...

در بحث‌های اقتصاد آزاد باید دقت کرد که شرایط فورس ماژور (شرایط غالب شدن قوای قهریه) شرایط عادی نیست. نباید با توسل به منطق اقتصاد به توجیه سوء استفاده از یک شرایط خاص پرداخت. قانون‌ها با وضع تبصره‌ها خشکی خود را از دست می‌دهند و منطقی‌تر می‌شوند، در حالی‌که هنوز به شدت قانون هستند؛ در همان نظام و مکتب قبلی.

@tammollaat

گزارش موردی پویش‌های فضای مجازی در انتخابات دوره یازدهم مجلس (قسمت دوم)


تحلیلی بر پویش فضای مجازی ستاد جناب آقای دکتر نصیرپور سردهائی


توجه: برای اینکه این یادداشت کاملا برای شما قابل فهم باشد حتما بایست سه یادداشت قبل از این یادداشت را در همین وبلاگ مطالعه فرمائید. 


در دوره دهم انتخابات مجلس، اعضا و هواداران ستاد دکتر نصیرپور در فضای مجازی نکته قوت این ستاد بودند و توانسته بودند بر مبنای موج مطالبه ملی که به لیست امید منتهی شده بود، در شهرستان سراب نیز متاثر از همان موج ملی، کمپین یا پویش قابل احترامی را شکل دهند.


اعضای قلم به دستی نیز پشتیبانی حرفه‌ای و قابل اعتنایی از این ستاد داشتند. از جمله آقایان رافعی، مستفید، بقایی، بیغم، اکبری، عیاری، سلوکی، نگاهی و سایر دوستان فعال در فضای مجازی تا جوان اول با اخلاقی چون مسیح ریحانی. زمین بازی هم گروه تلگرامی "کافه خبر سراب" بود.


اما دوره یازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی حکایتی دیگر داشت. معبر اصلی عملیات گروه تلگرامی " رادیو‌سراب" بود. به مدیریت مهندس مستفید که توقعات از آن بسیار بالا بود.


بر خلاف انسجام عملیاتی ستاد دکتر داوودی، در فضای مجازی؛ ستاد دکتر نصیرپور پویایی و  انسجام دوره قبلی را نداشت و خط عملیاتی مشخص نبود. آن افراد هم یا نبودند، یا اگر بودند ترجیح می‌دادند سکوت کنند، بنا به دلایل متفاوتی. اندک افراد باقی‌مانده هم در پست‌های تخصصی خود بازی نمی‌کردند. هافبک تهاجمی شده بود دروازه‌بان و دروازه‌بان شده بود سانتر فوروارد (مهاجم نوک حمله).


این بی‌نظمی باعث شده بود، مجموعه‌ای از نیروهای ستادی و غیرستادی بلبشویی در فضای مجازی خلق کرده بودند که نتیجه آن نامبارک و ناموفق بود. متن‌هایی مختصر در حد یک پاراگراف را بدون مقدمه و موخره به اسم نقد با کیفیتی نازل در گروه‌ها منتشر می‌کردند و بر این تصور بودند که گویا کاری کرده‌اند کارستان.


 احتمالا در اتاق فکر این ستاد یک تحلیل غالب شکل گرفته بوده است. آن تحلیل هم این بود که در دوره قبلی به شخصیتی با نام امیر حسینی که یک اکانت با نام و نشان دروغین (اکانت فیک) بود فضای مجازی را باخته‌اند. پس این بار با استفاده از اکانت‌های فیک با تعداد زیاد، جهنمی را برای ستاد رقیب خواهند ساخت که درسی فراموش نشدنی برای آنها باشد. 


غافل از اینکه این تحلیل، فرمول کامل شکست بود. 


آنها به اشتباه به نقطه قوت حریف در دوره قبلی انتخابات زده بودند. تاوان این نشانه‌گیری اشتباه شکستی دوباره، این بار از شخصیتی به نام سیدیاور فاطمی (اکانت با نام و نشان دروغین)بود.


یعنی دو بار شکست از یک نقطه...

با این تفاوت که بار اول فقط نتیجه واگذار شد، اما جایگاه اجتماعی ستاد تبلیغاتی بالا رفت. این بار هم نتیجه، هم اعتبار اجتماعی ستاد واگذار شد.

 در حالی که نقطه قوت ستاد آقای نصیرپور بهره‌مندی از قلم به دستانی شناخته شده در سطح شهرستان بود. به عبارت بهتر قلم به دستان اصلی این ستاد می‌توانستند با مستندنگاری، انتقادهایی کوبنده از ستاد مقابل داشته باشند. به نظر نگارنده اگر هر یک از  نویسندگان مستعد این ستاد، حتی سه یادداشت علمی و مستند در راستای انتقاد از عملکرد دکتر داوودی( رقیب انتخاباتی) ارائه می‌دادند، می‌توانستند با مجموع پانزده یادداشت یا مقاله مستند، تاثیر خیره‌کننده‌ای بر نتیجه انتخابات داشته باشند. شاهد این ادعا انتشار یک مقاله انتقادی از پیمان عیاری از اعضای ستاد، در نقد مسئولین شهرستان و استان در باب پروژه راه‌سازی در فصل زمستان بود که توانست تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر تمرکز رقیب انتخاباتی داشته باشد. اما مدیریت ستاد دکتر نصیرپور، آن ستادی نبود که توانایی بازی با باقی‌مانده‌های سواره نظام دوره قبل را داشته باشد.


 آنها پدافندی شده بودند که خشاب‌اش خالی از راکت بود.


 تنها در روز آخر تبلیغات، دو متن با کاربری انتخاباتی از سوی جناب مستفید شلیک شد که نه در تعداد و نه در انتخاب زمان شلیک دقت کافی را نداشت. 


ستاد زمان خود را با دادن دروس پرستو‌شناسی و دُرناشناسی (نام گذاری در لفافه برای اعضای ستاد مقابل و تخریب فعالین ستادی رقبا)یعنی کلا پرنده‌بازی، برای مردم سراب، وقت خود را در فضای مجازی تلف می‌کرد!!! 


اما گزارش روزهای آخر...


عملیات با شاید حدود بیست‌و‌پنج اکانت فیک در روزهای آخر کلید خورد. معبر عملیاتی آنها نیز گروه تلگرامی رادیوسراب شد. از این بیست و پنج اکانت حدود دوازده الی پانزده اکانت فعالیت بیشتری داشتند. یک سر طیف اکانت‌هایی با نام‌هایی چون حاج‌حیدر کرار و امیرحسینی کُپی بود در میانه به اکانت‌هایی چون احمد و دلاور می‌رسید و در نهایت به اسحاق رئوف و در آخرین روزها به علی تدین ختم می‌شد. 


اعضای ستاد از قابلیت به اشتراک‌گذاری اکانت نیز استفاده می‌کردند و مدیریت اکانت‌ها را گاه به صورت اشتراکی داشتند. یعنی ممکن بود برای مثال اکانت دلاور به وسیله چند نفر اشتراکی اداره شود و شما متوجه نشوید نویسنده فعلی، نویسنده قبلی هست یا نه؟ یا مثلا اکانت دلاور و محمد گرداننده مشترک شاید داشت.


به ابتذال کشاندن شیوه‌های جنگ روانی از نقاط ضعف دیگر برخی فعالان این ستاد بود. شروع کردن انتقادات با ادبیاتی همچون چَک زدن، سیلی زدن، گُل زدن و ... از جمله اعمال اشتباهی بود که از میانه کار به ضد خود تبدیل شد و بیشتر ریزش آراء را داشت تا تقویت آراء. قاطار گَلدی(قطار آمد) و توربین گِتددی(توربین بادی رفت)... [اشاره به پروژه‌های ادعایی نماینده دوره دهم در قالب نقد و طنز] از جمله کارهای ناشایست دوستان بود، که فضای جدی تبلیغاتی را با کوچه قهوه‌خانه مجید(بَی) بیگ(قهوه‌خانه‌ای معروف و قدیمی در شهرستان سراب) اشتباه گرفته بودند.


فحاشی با استفاده از بعضی از این اکانت‌ها اشتباه دیگری بود که ستاد آقای نصیرپور مرتکب شد. هم باعث تندتر شدن منتقدین شد و هم نقطه ضعفی را که در دوره قبلی ستاد دکتر داوودی داشت این بار این ستادِ معروف به ستادِ اخلاقی‌تر برای خود برگزید و سقوط اخلاقی کرد. 


تنها اکانتی که شناسنامه‌دار از این گروه به آن گروه و از گروهی به گروه دیگر پابرهنه می‌دوید و از جان و دل با ترفندهای ستادهای مقابل گلاویز می‌شد آقای سلوکی بود. گهگاه دوستان هم می‌آمدند اما بلاتکلیف و بی‌برنامه بودند زیرا استراتژی اصلی در اتاق فکر بر پایه اکانت‌های فیک بنا شده بود و چیزی برای گفتن با اکانت‌های واقعی باقی نمانده بود.


نتیجه اینکه اگر بخواهیم بر مبنای مطالب رد‌و‌بدل شده در دو گروه  تلگرامی رادیو‌سراب و سراب‌مدرن به ارزیابی عملکرد این ستاد در فضای مجازی بپردازیم:

(نه گروه‌های حامیان کاندیداها که توقعی از آنها نبود) فعالیت این ستاد در فضای مجازی نسبت به دور قبلی به شدت قابل انتقاد بود و نمره مردودی "نسبت به خود" گرفت به دلایلی چون...


۱عدم بهره‌مندی از نیروهای نظری قابل دسترس ستاد در طرح بحث‌های جدی

فقدان استراتژی کلی ستاد در فضای مجازی و باری به هر جهت بودن آن

اُفت سطح ادبیات ستاد و عدم احترام به بزرگان

 وارد شدن به فضاهای فحاشی و هتاکی در حالی که دور قبلی ستاد از این گونه الفاظ به دور بود. 

و در نهایت

 عدم درک این نکته کلیدی، که شخصیت‌پردازی برای اکانت‌های فیک یک نکته کلیدی برای جنگ رسانه‌ای در این فضاها و دوران‌هاست. نه تعداد آنها. برخلاف اکانت‌های شاخص رقیب  که به این نکته آگاهانه یا ناآگاهانه واقف بودند به مانند: 

امیرحسینی  اصلی(در دوره دهم)  تیپ: کارمند بازنشسته، مذهبی، با بیماری قلبی حاد که تنها رسالت‌اش نجات سراب است و عدم انتخاب رقیب

و

 سیدیاور فاطمی (در دوره یازدهم) آبدارچی یک مکان خیالی با شخصیتی فضول که از روی نوشته‌های احمد زیدآبادی دزدکی نوشته‌هایش را می‌خواند. رند، زیرک، مودب با قابلیت زیرآب رئیس را زدن. 


فریبرز  نعمتی


@tammollaat

گزارش موردی پویش‌های فضای مجازی در انتخابات دوره یازدهم مجلس در سطح یک شهرستان

گزارش موردی پویش فضای مجازی جناب آقای دکتر داوودی نماینده منتخب دوره یازدهم مجلس از شهرستان سراب


کمپین یا پویش‌های انتخاباتی ناگزیر از همراه کردن خود با تکنولوژی‌های نوین ارتباطی زمان هستند. شاید این شکل جدی استفاده از فضاهای مجازی از کشفیات ایرانی‌ها باشد. فضاهای مجازی در انتخابات‌های سال‌های اخیر به سبب رشد شبکه‌های اجتماعی، ابعاد جدیدتری را نیز پیدا کرده‌اند. به همین سبب بررسی آنها و نحوه عملکرد آنها بهانه‌ای شد تا به نحوه فعالیت دو ستاد انتخاباتی در شهرستان سراب با دقت بیشتری پرداخته شود. در این قسمت به عملیات تبلیغاتی ستاد آقای دکتر داوودی خواهم پرداخت و در یادداشتی دیگر به وضعیت ستاد آقای نصیرپور در این حوزه دقت بیشتری خواهیم کرد.

در فضای مجازی عملکرد این ستاد را می‌توان به دو دوره تقسیم‌بندی کرد.

الف) دوره ما قبل ده روز آخر تبلیغات

ب) دوره ده روز آخر تبلیغات.

نکته اول و مهم این است که در رقابت‌های انتخاباتی اطلاع‌رسانی له یا علیه کاندیداهای نمایندگی امری پذیرفته شده است، به شرطی که تفاوت افشاگری و اطلاع‌رسانی با تهمت‌زنی، اتهام‌زنی و برچسب‌زنی شناخته شده و به صورت عمیقی نهادینه شده باشد.

اینکه اشتباه‌ها، خطاها و کم‌کاری‌های یک نامزد وکالت مجلس بیان و عریان شود حق مسلم جامعه رای دهنده است. حتی فهمیدن زوایای متفاوت زندگی یک نامزد انتخاباتی، امروزه در جهان امری شایع و پذیرفته شده است. 


اما عملکرد این ستاد در فضای مجازی چگونه بود؟ چه کرد؟ و نقش اکانت‌های فیک و واقعی در آن چه بود؟

الف) دوره قبل از ده روز آخر:

به سبب تعلل شورای نگهبان در اعطای صلاحیت به جناب آقای دکتر نصیرپور و خانم بهمنی، تحلیل کلی ستاد دکتر داوودی این بود که انتخابات آرام و ساده‌ای خواهند داشت. حتی اعضای برجسته ستاد ایشان در فضای مجازی مثل آقایان امین صدیق و علی باقریان اعلام کردند که فضای مجازی تاثیری بر روی انتخابات این دوره نخواهد داشت. اما ستاد رقیب اعتقاد داشت که فضای مجازی نقش تعیین کننده‌ای را رقم خواهد زد.


تراکم انرژی‌ای که به سبب انتظار طرفداران آقای نصیرپور برای گرفتن صلاحیت به وجود آمده بود، منتظر یک جرقه بود. زمانی که آخرین روز، صلاحیت جناب نصیرپور تایید شد فنر متراکم شده این ستاد رها شد و انرژی بسیاری را در پویشگران این ستاد آزاد ساخت، که نشانه‌هایی از تصرف فضای مجازی به دست این ستاد داشت.


این تحول، در کنار ورود چند ساعته و ناگهانی امیر صنعتی کاندیدایی که سابقه نمایندگی از این شهرستان را داشت و دوره یازدهم از حوزه انتخابیه تهران ثبت نام کرده بود و در میانه راه به سبب مساعد بود شرایط رقابت حوزه خود را به سراب انتقال داد و خروج ناگهانی‌تر او ستاد دکتر داوودی را آچمز کرد. ستاد نیاز به یک بازآرایی نیروها و به دور انداختن تحلیل قبلی داشت و تغییر استراتژی در فضای مجازی درک شد.

ب) دوره ده روز آخر تبلیغات

مثلث اکانت‌های واقعی، اکانت‌های فیک و اکانت‌های فحاش در دوره دهم انتخابات مجلس از این ستاد به اکانت‌های واقعی و اکانت‌های فیک به شکل دو خط موازی در دوره یازدهم تغییر ماهیت داد.


بزرگترین تحولی که در ستاد دکتر داوودی در دوره یازدهم نسبت به دهم اتفاق افتاده بود ریزش اکانت‌های فحاش دوره قبل، از این ستاد بود؛ یا ریزش کردند یا در فضای مجازی به صورت دستوری ظاهر نشدند. 

آرایش در این دوره اینگونه بود که دو اکانت واقعی بحث‌های روزانه را پی‌گیری می‌کردند. اکانت صهیب‌شقاقی که این دوره بیشتر از یک نیروی نظری به یک نیروی تهاجمی کف میدان تبدیل شده بود و آقای امین صدیق مثل دوره قبل که سبک خاص خود را داشت، با آن تعبیرهای منحصر به فرد خویش. علت تغییر نقش صهیب شقاقی را می‌توان متوجه دو دلیل دانست؛ 

اول) کنار کشیدن آقای قاسم حیدرپور و علی باقریان از نقش‌های کف میدانی دانست و تغییر مکان‌های آرایش آنها. 

دوم) اُفت کیفیت بحث‌های انتخاباتی در فضای مجازی و عدم امکان بحث آنها به دلایلی که آنها را در یادداشت مربوط به پویش جناب آقای دکتر نصیرپور بیشتر خواهم شکافت، باعث شد نیازی به نیرویی که بحث‌های جدی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را دنبال کند نباشد.


اما از سوی دیگر

در جنگ‌های مربوط به فضاهای مجازی در دوران انتخابات در دوره‌های اخیر در سطح شهرستان‌ها، اکانت‌های فیک به سبب دامنه عملیاتی بالا و عدم مسئولیت حقوقی در برابر صحبت‌هایشان از محبوبیت خاصی میان گردانندگان این جنگ‌های انتخاباتی برخوردار شده‌اند.

پویش انتخاباتی این ستاد که در پرونده خود خلق شخصیتی فیکی چون امیر حسینی را در دوره دهم انتخابات مجلس داشت. این نوبت نه همان برگ قبلی، بلکه برگ آس جدیدی را رو کرد. این بار از شخصیت امیر حسینی که یک کارمند مذهبی، بازنشسته با بیماری قلبی حاد، که تنها هدف‌اش نجات سراب بود دست شست و شخصیت‌هایی چون محمد نجفی و سید یاور فاطمی را خلق کرد. 


تیپ سازی برای اکانت‌های فیک در گروه‌های تلگرامی در سطح شهرستان‌ها یکی از مباحث مهم برای واقعی شدن و تاثیرگذاری آنهاست.مثلا اکانت فیک محمد نجفی شخصیتی تو دار بود و کمی دست به عصا، چون نقشی که برای او تعریف شده بود آن را اقتضا می‌کرد، اکانت فیک  دوم سید یاور فاطمی بود، زیرک و رند که بیشتر دوست داشت اعضای ستاد مقابل را دست اندازد و بحث‌های منطقی ستاد را با سوابق قابل نقد حریف که برای تضعیف پایگاه رای حریف تدارک دیده شده بود پیش ببرد.


دو اکانت فیک سید یاور فاطمی و محمد نجفی تقسیم کار قابل اعتنایی را در دوران فعالیت خود انجام داده بودند. سید یاور فاطمی که محوری‌ترین اکانت فیک این دوره ستاد بود، بیشترین بازدهی را در فضای تبلیغاتی علیه پویش آقای نصیرپور خلق می‌کرد؛ با استفاده از اکثر تاکتیک‌های جنگ روانی که در یادداشت از اینجانب با عنوان "تحلیلی بر فضای مجازی انتخابات دوره یازدهم مجلس قسمت دوم" بدان پرداخته شده است، استفاده می‌کرد.


آدرس یادداشت در همین وبلاگ

https://redlight.blogsky.com/1398/11/28/post-50/


 بسیاری به اشتباه بر این تصور بودند که اکانت با نام سید یاور فاطمی را آقای جعفر اعتمادی می‌گرداند؛ در روزهای آخر حتی گرداننده این اکانت را آقای قاسم حیدرپور معرفی می‌کردند‌‌. در حالی که سبک نوشتار و اداره فضا برای رسیدن به هدف در این اکانت دارای مشخصاتی بود که این اشخاص از آن پارامترها برای پیش‌برد مباحث‌شان  استفاده نمی‌کنند. حتی ادبیات اکانت و قدرت جمله‌بندی آن در فضای مجازی شهرستان سراب کم نظیر بود. 

اما اکانت فیک دوم و تاثیرگذار محمد نجفی بود. محمد نجفی، نقش پخش و گسترش اطلاعات راجع به نقاط ضعف آقای نصیرپور را به عهده گرفته بود. افشای مدارک جمع آوری شده اصلی، مثل به اشتراک گذاشتن فایل صوتی مکالمه یکی از رقبا با نماینده شورای شهر، در حیطه وظایف این اکانت بود، که پس از افشاگری فایل صوتی از گروه تلگرامی رادیو‌سراب که یکی از اصلی‌ترین گروه‌های تلگرامی فعال در سطح شهرستان بود اخراج شد. اما در گروه‌های دیگر کم و بیش فعالیت می‌کرد.


این چهار اکانت، یعنی دو اکانت آشکار و دو اکانت فیک در مجموع اعضای اصلی و تعیین کننده پویش فضای مجازی دکتر داوودی بودند. یک تقسیم کار زمانی هم داشتند، بیشتر اوقات اکانت‌های فیک از صبح تا ساعاتی از عصر فعالیت می‌کردند و از عصرگاه صهیب شقاقی وارد مجادلات می‌شد. در کنار بسیاری از اکانت‌های دیگر که بیشتر نقش سیاهی لشکر و پشتیبانی را بازی می‌کردند.

نتیجه اینکه اگر بخواهیم مباحث دنبال شده در دو گروه تلگرامی رادیو‌سراب و سراب‌مدرن را ملاک قرار دهیم:


عملکرد این ستاد در فضای مجازی را می‌توان بهتراز دوره قبل دانست.به دلایلی چون:


 عدم فحاشی از سوی چهار اکانت اصلی فعال

نوآوری در استفاده از شخصیت‌های حقیقی و مجازی

عدم تکرار سناریوی قابل حدس دوره قبلی از سوی رقیب انتخاباتی

انسجام و هماهنگی نسبی بین عملکرد چهار اکانت اصلی فعال


در مطلب بعدی به مطالعه نحوه عملکرد ماشین تبلیغاتی آقای دکتر نصیرپور در فضای مجازی شهرستان سراب خواهم پرداخت. 


فریبرز نعمتی

@tammollaat