افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat
افکار پشت چراغ قرمز

افکار پشت چراغ قرمز

تاملات گهگاهی فریبرز نعمتی telegram: @tammollaat

بازبینی یک ترور

در بازی شطرنج بعضی از بازیگران تمایل دارند که با وزیر بازی کنند. وزیر مهره ای قدرتمند، با توان حرکتی بالاست. گاهی وزیر آنچنان به درو کردن موقعیت های طرف مقابل مشغول می شود که احساس ِ غرور بازی کردن با آن، حاکمان را به بازی گرفتن بیشتر دعوت می کند. وزیرانی به مانند شهید قاسم سلیمانی برای ایران، ژنرال پترائوس فرماندهی عملیات آمریکایی ها در افغانستان، عراق و بعدها ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا). در قامتی دیگر شهدایی چون احمدشاه مسعود یا عماد مغنیه (شبح) و...


اما این شکل بازی کردن، راهبری ای است که ریسک از دست دادن وزیر را نیز بالا می برد، چون یک لغزش، یا یک غفلت، یا حرکتی نابجا ممکن است منجر به از دست دادن وزیر شود و بازیگردان را با بهت و حیرت مواجه سازد. 


و این لحظه ای است تلخ و دردناک، چون استراتژی حمله ای که بر مبنای وزیر بنا شده بود آسیب جدی می بیند. در این لحظه بحران زمان با دوگان انتقام متولد می شود. هر لحظه گویی زمان تنگ تر می شود و انقباض آن انرژی زیادی را متراکم می نماید.


حال دو انتخاب در پیش است: 


اول) دست زدن به حرکت هایی احساسی و شتاب زده برای حذف وزیر طرف مقابل، یعنی آزادسازی انرژی با انفجار.


 دوم) سرمایه گذاری روی قلعه، اسب و فیل و مهم تر سرمایه گذاری روی سربازانی که امکان رسیدن به وزارت دارند. مقاومت تا آفرینش وزیرِ دوم، مهمترین استراتژی کسی است که بر مبنای وزیر بازی می کند. یعنی آزادسازی انرژی متراکم بر مبنای ساخت مسیر تا خانه انتهایی صفحه شطرنج برای "سرباز-وزیر" بعدی. در اصطلاح شطرنج بازها و تئوری شطرنج به آن "عملیات ترفیع پیاده" گفته می شود.


اکنون جمهوری اسلامی ایران وزیر خود (در ناحیه ای که نام آن را محور مقاومت گذاشته) را در صفحه شطرنج خاورمیانه از دست داده است. وزیری که هم بر مبنای توانمندی های شخصی و هم بر مبنای سرمایه گذاری میلیون ها دلاری برای منافع سیاسی طراحی شده برای این منظور، تبدیل به مهره ای بانفوذ و قدرتمند در رقابت های منطقه ای ایران شده بود، با دامنه حرکتی بسیار بالا از سند تا مدیترانه. تا جایی که استراتژی ای با عنوان، استراتژی هلال شیعی نیز گاه این و آنسو مطرح بود.


شاید شهادت وزیر پنج سال پیش یا ده سال پیش هم توسط آمریکا ممکن بود، زیرا طبق گفته های چند روز اخیر ژنرال پترائوس قبل تر نیز فرماندهی سنتکام (فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه) این طرح را به بوش و اوباما نیز پیشنهاد داده بوده اما آنها با این طرح موافقت نکرده بوده اند. از سوی دیگر نوع عملیات سلیمانی و نحوه حاضر شدن او در صحنه های درگیری هم نشان از روحیه شهادت طلبی داشت. اما این شهادت زمانی اتفاق می افتد که وزیر بیشترین وزن تاثیرگذاری را پیدا کرده است. یعنی در اوج تاثیرگذاری که تبدیل به یک هدف بسیار ارزشمند سیاسی-نظامی شده است، همان طور که عماد مغنیه همتای لبنانی ایشان نیز در اوج قدرت تاثیرگذاری به شهادت می رسد. غفلت از لایه های حفاظتی برای اهدافی این چنین ارزشمند، برای طرف مقابل جنگ، حتما امری قابل تامل است. آیا این ناشی از روحیه خاص این جنس افراد است یا دلایلی دیگر. 


سردار سلیمانی البته تنها یک هدف نظامی نبود؛ بلکه برخی تحلیل های ناگفته و ناشنیده، شاید هم تراوشات ذهنی خودم، برای او نقش های برجسته تری هم می دید. از سال ها پیش بر این تصور بودم در شرایطی مثل وضعیتی که در روز واقعه (روزی در سال های آینده اگر اختلافی بر سر انتخاب رهبری آینده باشد) ممکن بود لازم باشد، با تکیه بر محبوبیت او عملیاتی شود. یکی از سناریوهای قابل اجرایی که بایگانی شد.



فریبرز نعمتی


@tammollaat